English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spot price U قیمت نقدی
spot price U قیمت برای فروش فوری
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
spot price U قیمت تمام شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spot U تنظیم تیر کردن
spot U درجا
spot U در محل
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U مشاهده کردن گلوله ها
spot U جا
spot U کشف کردن دیدن
spot U تشخیص دادن
spot U مسافت یابی کردن
spot U کمان
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
on-the-spot U فی المجلس
on-the-spot U نقدا"
on the spot U فی المجلس
on the spot U نقدا"
spot U لکه موضع
spot U به طور نقد
spot U بجااوردن
spot U [لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
in a spot <idiom> U درمشکل قرار داشتن
spot U نقدا"
on the spot <idiom> U درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot U لکه دارشدن
spot-on U دقیقا صحیح
spot U نقطه
spot U خال
spot U مکان
spot U محل
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spot U باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot U فوری
spot U لکه دارکردن
spot U موضع
spot U زمان مختصر لحظه
spot U لکه لک
focal spot U کانون
cash spot U نقد فوری
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
cathode spot U لکه کاتدی
spot pass U پاس غیرمستقیم
cold spot U نقطه سرماگیر
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot market U بازار معاملات نقدی
spot market U بازار نقدی
spot lamp U لامپ با نورمتمرکز
flying spot U لکه نورتند رو
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
spot map U کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot transaction U معامله نقدی
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
spot test U ازمایش فوری
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot sale U فروش نقد
spot weld U خال جوش
spot repair U تعمیر در محل
spot repair U تعمیر در جا
spot rate U نرخ فروش نقدی
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot lamp U لامپ موضعی
spot kick U ضربه کاشته
soft spot U شولات
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
face off spot U هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
face off spot U نقطه رویارویی
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
landing spot U نقطه فرود
light spot U نقطه نور
light spot U نقطه منور
long spot U موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
penalty spot U نقطه پنالتی
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
spot of enforcement U نقطه پنالتی
soft spot U ناحیه نشست
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot grading U صافسازی
spot goods U کالاهای اماده تحویل
spot goods U کالاهای موجود
spot footing U پی مجزا
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
spot distortion U اغتشاش نقطه
spot cash U پول نقد
dead spot U منطقه ساکت
dead spot U نقطه خنثی
spot cash U پرداخت نقدی
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
pain spot U نقطه درد
tight spot <idiom> U شرایط سخت
spot checks U مقابله موضعی
spot checks U بطور چند در میان ازمودن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks U بازدید در محل
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot U نقطه داغ
beauty spot U خال
beauty spot U خال کوچک
beauty spot U خال زیبایی
black spot U جادهباآمارتصادفبالا
high spot U جذابترین لذتبخشترین
spot check U بازدید در محل
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U بطور چند در میان ازمودن
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
Johnny-on-the-spot <idiom> U
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
trouble spot U کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
spot checks U بررسی موضعی
blind spot U نقطه کور
blind spot U نقطه ضعف
spot check U مقابله موضعی
spot check U بررسی موضعی
handicap spot U مهرهتعادلی
centre spot U خالوسط
warm spot U نقطه گرماگیر
spot welding U جوشکاری نقطهای
warm spot U اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
unpainted spot U تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
touch spot U ناحیه بساوشی
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
spot welding U جوش نقطهای
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
spot welding U نقطه جوش
water spot U گردباد دریایی
yellow spot U نقطه زرد
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
water spot U واتراسپات
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spot weld U اتصال نقطه جوش
spot weld U نقطه جوش دادن
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
kicks from the penalty spot U شوت از نقطه پنالتی
great red spot U لکه سرخ بزرگ
great white spot U لکه سفید بزرگ
flying spot scanner U پوینده لکهای تند رو
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
baulk line spot U نقطهخطمرز
spot pattern test U ازمون طرح نقطه ها
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
white spot ball U مکانتوپسفید
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
What is the price ...? قیمت ... چقدر است؟
asking price U قیمت مورد مطالبهی فروشنده
What is the price ...? قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...? قیمت ... چقدر است؟
just price U قیمت عادلانه
just price U قیمت منصفانه
last price U قیمت اخر
least price U حداقل قیمت
asking price U قیمت آخر
mean price U قیمت متوسط
Without ( beyond , above ) price . U بی نهایت قیمتی
price U ارزش
outside price U حد اکثر بها
all in price U قیمت کل
price U مبلغ شرطبندی
price U نرخ
price U ارزش پولی کالا
at any price U بهر بها
all in price U بهای کامل
price U قیمت گذاشتن
price U بها قائل شدن
at any price U بهر قسمت که باشد
price U قیمت
price U بها
catalogue price U قیمت کاتالوگ
catalogue price U قیمت کالا درکاتالوگ
ceiling price U سقف بها
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
charm price U قیمت چشمگیر
close price U قیمت نزدیک
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
competitive price U قیمت رقابتی
competitive price U قیمت جاری
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
computed price U قیمت محاسبه شده
base price U قیمت مبنا
basic price U قیمت پایه
basic price U قیمت مبنا
bottom price U کمترین قیمت
break up price U بهای تصفیه
beyoned price U بی قیمت بسیار گران بها
break up price U بهای انحلال
bottom price U پائین ترین قیمت
bottom price U حداقل قیمت
buying price U قیمت خرید
call price U ارزش اسمی
cash price U قیمت نقدی
basis price U قیمت پایه
cash price U بهای نقدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com