English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spot check U مقابله موضعی
spot check U بررسی موضعی
spot check U بطور چند در میان ازمودن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U بازدید در محل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spot U نقطه
spot U خال
spot U مکان
spot U محل
spot U لکه موضع
spot U نقدا"
on the spot U فی المجلس
on-the-spot U نقدا"
on-the-spot U فی المجلس
on the spot U نقدا"
spot U لکه لک
spot U موضع
spot U کمان
spot U مسافت یابی کردن
spot U تنظیم تیر کردن
spot U درجا
spot U در محل
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U مشاهده کردن گلوله ها
spot U جا
spot U تشخیص دادن
spot U بجااوردن
spot U فوری
spot U باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot U لکه دارشدن
spot U لکه دارکردن
spot U به طور نقد
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot U زمان مختصر لحظه
spot-on U دقیقا صحیح
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
spot U کشف کردن دیدن
on the spot <idiom> U درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot U کشف کردن اماده پرداخت
in a spot <idiom> U درمشکل قرار داشتن
spot U [لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
face off spot U نقطه رویارویی
spot map U کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
dead spot U منطقه ساکت
face off spot U هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
cold spot U نقطه سرماگیر
dead spot U نقطه خنثی
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
cathode spot U لکه کاتدی
cash spot U نقد فوری
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
flying spot U لکه نورتند رو
focal spot U کانون
light spot U نقطه منور
soft spot U شولات
soft spot U ناحیه نشست
spot footing U پی مجزا
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot distortion U اغتشاش نقطه
spot cash U پول نقد
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
spot of enforcement U نقطه پنالتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
landing spot U نقطه فرود
light spot U نقطه نور
long spot U موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pain spot U نقطه درد
penalty spot U نقطه پنالتی
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
spot cash U پرداخت نقدی
tight spot <idiom> U شرایط سخت
unpainted spot U تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
touch spot U ناحیه بساوشی
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
spot welding U جوش نقطهای
spot welding U جوشکاری نقطهای
spot welding U نقطه جوش
spot weld U اتصال نقطه جوش
spot weld U نقطه جوش دادن
warm spot U اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm spot U نقطه گرماگیر
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
Johnny-on-the-spot <idiom> U
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
trouble spot U کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
high spot U جذابترین لذتبخشترین
black spot U جادهباآمارتصادفبالا
handicap spot U مهرهتعادلی
centre spot U خالوسط
yellow spot U نقطه زرد
water spot U واتراسپات
spot weld U خال جوش
spot transaction U معامله نقدی
spot test U ازمایش فوری
spot pass U پاس غیرمستقیم
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot market U بازار معاملات نقدی
spot market U بازار نقدی
spot lamp U لامپ با نورمتمرکز
spot lamp U لامپ موضعی
spot kick U ضربه کاشته
spot grading U صافسازی
spot goods U کالاهای اماده تحویل
spot goods U کالاهای موجود
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot price U قیمت نقدی
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot sale U فروش نقد
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot repair U تعمیر در محل
spot repair U تعمیر در جا
spot rate U نرخ فروش نقدی
spot price U قیمت تمام شده
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
spot price U قیمت برای فروش فوری
water spot U گردباد دریایی
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
beauty spot U خال کوچک
spot checks U بطور چند در میان ازمودن
spot checks U بررسی موضعی
spot checks U مقابله موضعی
beauty spot U خال
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
spot checks U بازدید در محل
blind spot U نقطه ضعف
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
beauty spot U خال زیبایی
blind spot U نقطه کور
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
hot spot U نقطه داغ
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
white spot ball U مکانتوپسفید
flying spot scanner U پوینده لکهای تند رو
great white spot U لکه سفید بزرگ
kicks from the penalty spot U شوت از نقطه پنالتی
spot pattern test U ازمون طرح نقطه ها
great red spot U لکه سرخ بزرگ
baulk line spot U نقطهخطمرز
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
check U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check U اجرای خشک یک برنامه
check U اطمینان از صحت چیزی
check U محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check U یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check U حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check U رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check U سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check U نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check-up U کنترل کردن
check-up U کنترل
check-up U بازبینی
second check U بررسی دوباره
second check U بررسی نهایی
check-up U بازبینی کردن
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in U وارد شدن
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check in U وارد شدن
check U مقابله کردن بررسی
check U سنجیدن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to check in U نام نویسی کردن [هتل]
in check <idiom> U غیرقابل کنترل
check U جلوگیری کردن از
check U ممانعت کردن
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
check U مقابله کردن مقابله
check U ارزیابی کردن
check U تحقیق کردن
check U بررسی کردن
check U مطالعه کردن
check U تجزیه کردن
check U محک زدن
check U عیار گرفتن
check U بررسی
check U بررسی کردن
check U تطبیق کردن
check U منع
check U تطبیق
check U مقابله
check U چک
check U وارسی
check U امتحان کردن بازرسی
check U امتحان
check U چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com