Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
special staff
U
ستاد تخصصی
special staff
U
ستاداختصاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
special
U
حرف غیر عادی در یک نوشتار
special
U
خاص
special
U
مخصوص
special
U
مخصوصا
special
U
استثنایی
special
U
مخصوص خاص
special
U
ویژه
special
U
حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special
<adj.>
U
اضافه
special
<adj.>
U
علاوه
special
<adj.>
U
خاص
special
<adj.>
U
ویژه
special
U
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special
U
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
staff
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
U
کارکنان
staff
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
U
تیر
staff
U
چوب بلند
staff
U
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
U
کارمندان کارکنان
staff
U
پرسنل
staff
U
افسران صاحب منصبان
staff
U
اعضاء هیئت
staff
U
کارمندان
staff
U
پرسنل ستاد ستادی
staff
U
1- ستاد 2- کارکنان
staff
U
مخلوط سیمان و گچ
staff
U
قسمت ستاد
special party
U
گروه ویژه
special operations
U
عملیات مخصوص یا ویژه
special olympics
U
المپیک افراد استثنایی
special majority
U
اکثریت خاص
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
special forces
U
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special passport
U
پاسپورت ویژه
special passport
U
پاسپورت مخصوص
special handling
U
ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special plea
U
دفاع خاص
special pleader
U
متخصص تهیه لوایح دفاعی
special pleading
U
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special property
U
مالکیت خاص
special purpose
U
یک منظوره
special purpose
U
خاص منظوره
special purpose
U
تک منظوره
special education
U
اموزش و پرورش استثنایی
special duty
U
کار ویژه
special area
U
منطقه پرواز مخصوص
special bastard
U
حرامزاده ویژه
special bastard
U
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special case
U
مورد ویژه
special case
U
مورد خاص یااستثنایی
special character
U
دخشه
special character
U
ویژه
special character
U
دخشه ویژه
special character
U
علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special contracts
U
عقود معینه
special contracts
U
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special corrections
U
تصحیحات مخصوص
special damage
U
خسارت مخصوص
special degration
U
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special deposits
U
سپردههای ویژه
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
special ammunition
U
مهمات مخصوص یا ویژه
special registrant
U
دفتر ثبت نام مخصوص
special effects
U
جلوههای ویژه
special effects
U
تروکاژ
special mark
U
علامتمخصوص
Special Branch
U
سازمانپلیسبریتانیا
special effect
U
جلوههایویژه
Do you have any special rates?
U
آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
a special menu
U
صورت غذای مخصوص
Are there any special fares?
U
آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
special forces
U
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
special session
U
نشست ویژه
special session
U
نشست فوق العاده
as a special exception
<adv.>
U
بطور استثناء
special weapons
U
جنگ افزارهای ویژه
special weapons
U
جنگ افزار مخصوص
special relativity
U
نسبیت خصوصی
special school
U
اموزشگاه استثنایی
special services
U
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special session
U
جلسه فوق العاده
special session
U
جلسه مخصوص
special sheaf
U
مروحه مخصوص
special symbol
U
نماد ویژه
special symbol
U
نماد خاص
special team
U
تیم ذخیره ها
special tribunal
U
دادگاه اختصاصی
special troops
U
یکانهای مخصوص
special troops
U
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special verdict
U
تصمیم ویژه
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
as a special exception
<adv.>
U
استثنأ
special agreement
U
قرارداد ویژه
special agent
U
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
extra special
U
مخصوص
special delivery
U
پست سفارشی
extra special
U
فوق العاده
special services
U
خدمات مخصوص
Paste Special
U
درج یک شی خاص
Paste Special
U
در یک متن
extra special
U
ویژه
special administration
U
اداره قسمت خاصی از ترکه
special ability
U
توانایی اختصاصی
staff college
U
دانشگاه جنگ
staff levelling
U
میر ترازیابی
staff manager
U
رئیس کارگزینی
staff of life
U
نان یا چیزی شبیه ان
staff of life
U
مایه حیات
staff officer
U
افسر ستاد
staff section
U
بخش ستادی
staff section
U
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
U
قطعات سمبه
staff sergeant
U
گروهبان دوم
staff gauge
U
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff estimate
U
براورد ستادی
brigade staff
U
ستاد تیپ
combined staff
U
ستاد مرکب
combined staff
U
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
staff gauge
U
اشل دستی
conducting staff
U
ستاد هدایت کننده
staff coordination
U
هماهنگی ستادی
staff duty
U
وفیفه ستادی
conducting staff
U
ستاد هادی
staff duty
U
ماموریت ستادی
staff duty
U
کار ستادی
staff study
U
بررسی ستادی
staff supervision
U
نظارت ستادی
supervisory staff
U
کارمندان مباشر
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
redeploy
[staff]
U
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
U
برگرداندن
redeploy
[staff]
U
عوض کردن
redeploy
[staff]
U
تغییر دادن
Chiefs of Staff
U
رئیس ستاد
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army staff
U
ستادارتش
army staff
U
ستاد نظامی
supervisory staff
U
مباشرین
surveyor's staff
U
ژالون نقشه برداری
technical staff
U
کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age
U
عصای پیری
tip staff
U
عصای سر فلزی
treble staff
U
موسیقی
ground staff
U
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
leveling staff
U
میر
staff nurse
U
سرپرستار
hotel staff
U
کارکنان هتل
levelling staff
U
شاخص تراز
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
jacob's staff
U
مسافت سنج
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jack staff
U
میله پرچم سینه
integrated staff
U
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff
U
ستاد توام
hand staff
U
چوبدستی
hand staff
U
دسته خرمن کوب
personal staff
U
ستاد شخصی
paraprofessional staff
U
کارکنان غیر تخصصی
levelling staff
U
میر
pack staff
U
بغچه نگه دار
member of staff
U
کارمند
operating staff
U
کارمندان عملیاتی
operating staff
U
متصدیان
leveling staff
U
ژالون نقشه برداری
joint staff
U
ستاد مشترک
planning staff
U
ستاد طرح ریزی کننده
quarter staff
U
نیزه چوبی
rammer staff
U
چوب سمبه
directing staff
U
ستاد هدایت کننده
directing staff
U
ستاد هادی
editorial staff
U
هیئت مدیره یانویسنده
ensign staff
U
میله پرچم پاشنه
Chief of Staff
U
رئیس ستاد
half staff
U
نیم افراشته
gangway staff
U
نگهبان پله
general staff
U
ستاد ارتش
pack staff
U
بارنگهدار
rammer staff
U
دسته سمبه
general staff
U
ستاد کل
general staff
U
ستادفرماندهی
general staff
U
ستاد عمومی
special interest group
U
که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest group
U
گروه
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
special acceptance of a bill of
U
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special purpose computer
U
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special drawing rights
U
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special weight race
U
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special libraries association
U
انجمن کتابخانههای مخصوص
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
I must make a special note of that.
U
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
marked levelling staff
U
میر ترازگیری
deaputy chief of staff
U
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
marked levelling staff
U
میر مدرج
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com