Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
soil and waste stack
U
کیسهخاکوفضولات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stack
U
انباشتن
stack
U
انباشته
stack
U
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack
U
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stack
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
stack
U
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
U
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack
U
برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند
stack
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
U
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack
U
پشته کردن
stack up
U
روی هم انباشتن
stack up
U
جمع کردن اندازه گرفتن
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
لوله اگزوز
stack
U
ناودان
stack
U
کومه
stack
U
توده
stack
U
خرمن
stack
U
دودکش دسته
stack
U
بسته
stack
U
پشته
stack
U
مقدارزیاد
stack
U
قفسه کتابخانه
stack
U
توده کردن
stack
U
توده اجر
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
U
چاتمه کردن تفنگ
stack
U
دودکش ناو
stack
U
انباشتن پشته کردن
stack
U
کومه کردن
stack
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack wash
U
تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
push down stack
U
پایین فشردنی
push up stack
U
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
wheat stack
U
خرمن کومه گندم
exhaust stack
U
لولهاگزوز
To stack the cards .
U
ورق زدن ( تقلب درقمار )
stack the cards
<idiom>
U
برای کسی نقشه کشیدن
hay stack
U
کومه علف خشک
chimney-stack
U
[دودکشی با یک یا دو دور رو آجری]
stack the defence
U
ارایش دفاعی
chimney stack
U
میله دودکش
stack register
U
ثبات پشته
push down stack
U
مجموعهای از مکانهای حافظه یا ثباتهای کامپیوترکه لیستی از نوع push-down را اجرا می کنند
program stack
U
پشته برنامه
row stack
U
فاصله ردیفهای انبار از دیوار
row stack
U
فاصله اماد از دیوار
smoke stack
U
دودکش
stack arms
U
فرمان چاتمه فنگ
stack arms
U
چاتمه کردن تفنگها
stack arms
U
تفنگها راچاتمه کنید
stack indicator
U
نماینده پشته
stack indicator
U
پشته نما
stack memory
U
حافظه پشتهای
stack pointer
U
اشاره گر پشته
push down stack
U
پشته
chimney stack
U
دودکش
wall stack section
U
بخشدودکشدیواری
push pop stack
U
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
waste
U
تضییع کردن اتلاف
waste
U
افت
waste
U
قراضه هرز
waste
U
ضایع کردن
waste
U
تلف کردن
waste
U
اشغال زباله
waste not want not
<idiom>
U
قناعت توانگر کند مرد را
waste
U
هدر
waste
U
تلف
waste
U
صرف کردن
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
اصراف کردن
Waste
U
کثافات
go to waste
U
هرز رفتن
waste
U
تفریط
waste
U
بیهوده
waste
U
پسماند
waste
U
هرزدادن
waste
U
حرام کردن بیهوده تلف کردن
waste
U
نیازمندکردن
waste
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste
U
باطله
waste
U
موات
waste
U
زباله
waste
U
زائد اتلاف
waste
U
تلف کردن ضایع کردن
waste
U
انبار
waste
U
اشغال
waste
U
از دست رفتن
waste
U
بی مصرف
waste
U
ضایع
waste book
U
دفتر باطله
waste land
U
زمین موات
waste gate
U
مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
waste heat
U
گرمای تلف شده
waste basket
U
مکثف
waste basket
U
زنبیل
waste basket
U
سبد
waste basket
U
سبد کاغذ بیکاره
to lay waste
U
ویران یا غارت کردن
waste time
U
وقت هدر دادن
voluntary waste
U
تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
waste instruction
U
دستوری که عملی انجام نمیدهد.
cotton-waste
U
آشغال و ضایعات پنبه
napping waste
U
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
waste silk
U
ابریشم گجین
[ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
waste time
U
وقت تلف کردن
waste time
U
تلف کردن زمان
waste time
U
هدر دادن زمان
waste of time
U
وقت اتلاف شده
waste of time
U
وقت هدر شده
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
waste land
U
اراضی موات
waste lands
U
اراضی موات
waste lime
U
نخاله اهک
waste material
U
مصالح وازده
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste one's breath
U
زبان خود را خسته کردن
waste one's words
U
زبان خود را خسته کردن
waste pipe
U
لوله زهکش
waste product
U
محصولات زائد
waste product
U
ضایعات
waste water
U
فاضلاب
without impeachment of waste
U
بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
lay waste
<idiom>
U
خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
encroachment and waste
U
تعدی و تفریط
run to waste
U
هرز رفتن
economic waste
U
اتلاف اقتصادی
lay waste
U
ویران کردن
agricultral waste
U
پسماند کشاورزی
do not waste your breath
U
خودتان را بیخود خسته نکنید
cotton waste
U
ضایعات پنبه
waste catchment
U
ابخیز
soil
U
الودن
soil
U
زمین
soil
U
خاک
soil
U
کثیف کردن
soil
U
لکه دارکردن
soil
U
چرک شدن
soil
U
خاک زمین
soil
U
کشور
soil
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil
U
کف
soil
U
خاکی کردن
domestic waste water
U
فاضلاب خانگی
cultivationg waste land
U
احیاء موات
haste makes waste
U
ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
cultivation of waste land
U
احیا اراضی موات
colour of waste water
U
رنگ فاضلاب
waste gas fule
U
مجرای دود
waste disposal unit
U
مخزنآبزاید
haste makes waste
U
تعجیل موجب تعطیل است
This is a sheer waste of time .
U
این کار اتلاف وقت محض است
calareous soil
U
خاک اهکی
foundation soil
U
پی ریزی ساختمان
activity of soil
U
فعالیت خاک
foundation soil
U
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
acid soil
U
خاک اسیدی
hard soil
U
زمین سفت
bad soil
U
خاک سست
hard soil
U
خاک سفت
hard soil
U
رویه محکم
soil consistence
U
پایداری خاک
heavy soil
U
خاک سنگین
immature soil
U
خاک جوان
vegetable soil
U
خانه باغی
vegetable soil
U
خاک کشاورزی
vegetable soil
U
خاک زراعتی
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
examination of the soil
U
ازمایش خاک
non cohesive soil
U
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
caly soil
U
خاک رس
bog soil
U
خاک مردابی
classification of soil
U
طبقه بندی خاک
cohesion of soil
U
چسبندگی خاک
cohesionless soil
U
خاک بدون چسبندگی
cohesive soil
U
خاک چسبناک
cohesive soil
U
زمین چسبناک
to till the soil
U
زمین را کشت کردن
one's native soil
U
میهن زمین
bad soil
U
خاک نامناسب
bad soil
U
زمین سست
soil pressure
U
رانش خاک
f.soil or land
U
خاک یازمین حاصلخیز
puddled soil
U
خاک تراوش ناپذیر
soil erosion
U
فرسایش خاک
soil examination
U
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
soil for filling up
U
خاک برای خاکریزی
soil horizon
U
لایه خاک
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
soil mechanism
U
مکانیک خاک
soil moisture
U
رطوبت خاک
soil morphology
U
شکل فاهری خاک
soil pipe
U
لوله فاضل اب مستراح
soil profile
U
مقطع خاک
soil profile
U
پروفیل خاک
soil mechanics
U
مکانیک خاک
soil creep
U
خزیدن خاک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com