Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pedaling
U
وابسته به رکاب پازدن
pedaling
U
پدال
pedaling
U
رکاب زدن
pedaling
U
پدال پایی
pedaling
U
جاپایی
pedaling
U
رکاب
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
U
گوارا
soft
U
سبک شیرین
soft
<adj.>
U
نرم وقابل انعطاف
soft
U
نیم بند
soft
U
عسلی
soft
U
ملایم
soft
U
نرم
it is too soft
U
پر نرم است
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
U
نیمبند
soft
U
ضعیف
soft
U
توپ کم جان
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
U
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
U
متن روی صفحه
soft
U
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
U
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
U
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft to the f.
U
نرم
soft
U
لطیف
soft
U
مهربان نازک
soft
<adj.>
U
ملایم
soft
<adj.>
U
لطیف
soft
<adj.>
U
نرم
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
soft money
U
پول ضعیف
soft lead
U
سرب نرم
soft landing
U
فرود نرم
soft laid
U
نرم تابیده
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft start
U
راه اندازی نرم
soft iron
U
اهن نرم
soft hyphen
U
خط تیره اختیاری
soft radiation
U
تابش نرم
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
U
تخم ماهی نر
soft shoulder
U
شانه هموار
soft skin
U
پوسته نرم
soft shelled
U
دارای پوسته تردوشکننده
soft shell
U
نرم پوسته
soft solder
U
لحیم قلع
soft spot
U
شولات
soft shell
U
حلزون دارای صدف نرم
soft shelled
U
نرم پوسته
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
soft spot
U
ناحیه نشست
soft shell
U
دارای پوسته ترد وشکننده
soft sectored
U
بخش شده غیر ملموس
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sand
U
شکرسنگ
soft start
U
اغاز نرم
soft hyphen
U
خط تیره شرطی
soft water
U
اب سبک
soft touch
U
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft pastel
U
پاستلخشک
soft ray
U
بالهنرم
soft currency
U
پولباواحدپولیکمارزش
soft furnishings
U
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft option
U
انتخابآسانترینراه
soft porn
U
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
soft drink
U
نوشابه غیر الکلی
soft drinks
U
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
U
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
U
شربت
soft drinks
U
نوشابه
soft target
U
هدفبدوندفاع
soft tooling
U
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware
U
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water
U
اب شیرین
soft water
U
اب خوشگوار
soft wood
U
چوب نرم
soft x rays
U
پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays
U
پرتوایکس نرم
soft drink
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
U
نوشابه
soft drink
U
شربت
soft drinks
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft technology
U
تکنولوژی نرم
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
soft loan
U
وام بدون دردسر
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell
U
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft soap
U
چاپلوسی
soft soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
U
چاپلوسی
soft-soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
U
چاپلوسی
soft-soaped
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
U
چاپلوسی
soft-soaping
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
U
چاپلوسی
soft-soaps
U
چاپلوسی کردن تملق
soft headed
U
ساده لوح
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft loans
U
وام اسان
soft loans
U
وام بدون دردسر
soft palate
U
کام گوشتی
soft palate
U
شراع الحنک
soft palates
U
کام گوشتی
soft palates
U
شراع الحنک
soft hearted
U
نازک دل
soft hearted
U
نرم دل
soft-hearted
U
نازک دل
soft-hearted
U
نرم دل
soft spoken
U
معتدل
soft spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
U
معتدل
soft-spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
soft goods
U
کالاهای بی دوام
soft boiled
U
احساساتی
soft boiled
U
دل رحیم
soft coal
U
ذغال سنگ قیردار
soft coal
U
ذغال سنگ چاق
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
soft loan
U
وام اسان
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft error
U
خطای ملموس
soft eye
U
چشمی ساده
soft font
U
فونت نرم
soft font
U
فونت استقراری
soft boiled
U
نیم بند حساس
soft bill
U
مرغ مگس خوار
soft anneal
U
نرم تاباندن
soft acid
U
اسید نرم
soft base
U
باز نرم
soft bill
U
پرنده منقار نازک حشره خوار
it is a soft snap
U
چیزی نیست کاراسانی است
it is a soft snap
U
کاری ندارد
soft tube
U
لامپ نرم
fail soft
U
تخریب تدریجی
fail soft
U
تخریب
soft anneal
U
گداختن نرم
soft vane meter
U
سنجه پره مغناطیسی
soft missile base
U
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
soft iron sphere
U
گوی قطبنما
A warm and soft bed .
U
رختخواب گرم ونرم
soft missile base
U
سکوی بی حفاظ
velvet feels soft
U
مخمل به لامسه نرم است
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
soft sectored disk
U
دیسک خام
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
soft cell boundaries
U
محدوده ازاد سل
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft shell clam
U
صدفپوستنازک
soft-drink dispenser
U
جایگاهنوشیدنیسبک
soft page break
U
قطع صفحه
the soft side of the coat isin
U
انروی نیم تنه که نرم است تواست
soft drawn copper wire
U
سیم مسی نرم
With soft words one may persuade a serpent out of .
<proverb>
U
با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com