English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soft radiation U تابش نرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiation U درخشش
radiation U پرتوافکنی پرتوگستری
radiation U اشعه
radiation U پرتو
x radiation U تشعشع اشعه مجهول
x radiation U اشعه ایکس
x radiation U پرتو ایکس
radiation U پرتوافشانی
radiation U تشعشع
radiation U برق
radiation U تابش
radiation U جلا
radiation U پرتوافکنی
radiation U تشعشع اتمی
alpha radiation U وقوع طبیعی پرتو
visible radiation U تابش مرئی
adaptive radiation U پرتوش سازگار
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
heat radiation U تابش گرما
induced radiation U تشعشع القایی
intensity of radiation U شدت تشعشع
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
ionizing radiation U تابش یون ساز
vdt radiation U پرتوافکنی VDT
cosmic radiation U تابش کیهانی
microwave radiation U اشعه میکروموجی
near ultraviolet radiation U تابش فرابنفش نزدیک
neutron radiation U تشعشع نوترونی
nuclear radiation U تشعشع هستهای
polarized radiation U تابش قطبیده
annihilation radiation U تابش نابودی
background radiation U تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
background radiation U تابش زمینه
wave radiation U تابش موج
directive radiation U تشعشع جهت دار
electromagnetic radiation U تابشهای الکترومگنتیک
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
electronic radiation U تشعشع الکترونی
energy radiation U تابش انرژی
exciting radiation U تابش برانگیزاننده
extraterrestrial radiation U تابشهای ماوراء زمینی
cosmic radiation U پرتو کیهانی
visible radiation U طیف مرئی
beta radiation U اشعه بتا
beta radiation U پرتو بتا
gamma radiation U پرتو گاما
gamma radiation U اشعه گاما
blackbody radiation U تابش جسم سیاه
fluorescent radiation U تشعشع فلورسنت
corpuscular radiation U تشعشع ذرهای
radiation intensity U شدت تشعشع اتمی
prompt radiation U تشعشع کامل
radiation sickness U بیماری اشعه
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
radiation pressure U فشار تشعشع
radiation pattern U الگوی تابش
radiation of heat U انتقال گرمابوسیله تابش
radiation of heat U گرما
radiation of heat U تابش
solar radiation U اشعهانرژیخورشیدی
radiation loss U تلف تشعشع
radiation scattering U تفرق تابشها
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
space radiation U تشعشع رادیویی
thermal radiation U تشعشع حرارتی
thermal radiation U تابش حرارتی
total radiation U تابش کل
total radiation U تشعشع کل
radiation loss U گمگشتگی تابش
scattered radiation U تشعشع پراکنده
radiation source U منبع تشعشع
radiation laws U قوانین تابش
radiation ionization U یونش فوتونی
radiation constants U ثابتهای تابش
radiation cooling U سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
radiation density U تراکم تابش
terrestrial radiation U تابشهای زمینی
radiation efficiency U راندمان تابش
radiation energy U انرژی تابشی
radiation excitation U تحریک تابشی
radiation intensity U شدت تابش
radiation ionization U یونش تابشی
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
radiation hazard U گزند تابش
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
radiation field U میدان تابش
radiation sickness U بیماری تابشی
radiation sickness U بیماری برتابشی
The Physics of Radiation Protection U بهداشت پرتوی
solar radiation pressure U فشار تشعشعی خورشیغ
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
net radiation factor U ضریب تابش خالص
planck's radiation law U قانون تابش پلانک
magnetic dipole radiation U تشعشع دوقطبی مغناطیسی
ultra violet radiation U تشعشع ماوراء بنفش
kirchhoff radiation law U قانون تابش کیرشهف
The Physics of Radiation Protection U فیزیک بهداشت
The Physics of Radiation Protection U فیزیک محافظت از پرتو
airborne radiation thermometer U میزان الحراره تشعشعی هوابرد
black body radiation U اشعه جسم سیاه
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
van allen radiation belt U کمربندهای تابشی وان الن
soft <adj.> U ملایم
soft U سبک شیرین
soft U نیم بند
soft U عسلی
soft U مهربان نازک
soft U ملایم
soft U لطیف
soft U نرم
soft <adj.> U لطیف
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft to the f. U نرم
soft <adj.> U نرم
soft <adj.> U نرم وقابل انعطاف
soft U گوارا
it is too soft U پر نرم است
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft U کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft U که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U ضعیف
soft U خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft U متن روی صفحه
soft U توپ کم جان
soft U نیمبند
soft start U اغاز نرم
soft start U راه اندازی نرم
soft valve U شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft technology U تکنولوژی نرم
soft solder U لحیم قلع
soft ware U وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft tooling U ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft spot U شولات
soft skin U پوسته نرم
soft return U فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe U تخم ماهی نر
soft sand U شکرسنگ
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored U بخش شده غیر ملموس
soft shell U دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell U دارای عقیده معتدل
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
soft shell U نرم پوسته
soft shelled U دارای پوسته تردوشکننده
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled U نرم پوسته
soft shoulder U شانه هموار
soft water U اب شیرین
soft water U اب سبک
soft option U انتخابآسانترینراه
soft furnishings U متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft currency U پولباواحدپولیکمارزش
soft ray U بالهنرم
soft pastel U پاستلخشک
soft touch U آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft drinks U شربت
soft drinks U نوشابه
soft drinks U نوشیدنی غیر الکلی
soft drink U شربت
soft drink U نوشیدنی غیر الکلی
soft porn U بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft target U هدفبدوندفاع
soft water U اب خوشگوار
soft wood U چوب نرم
soft x rays U پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays U پرتوایکس نرم
soft drink U نوشابه
soft drinks U نوشابه های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft drinks U نوشیدنی های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft drink U نوشابه غیر الکلی
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
soft spot U ناحیه نشست
fail soft U با خرابی تدریجی
soft-soaping U چاپلوسی
soft-soaped U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped U چاپلوسی
soft-soap U چاپلوسی
soft soap U چاپلوسی کردن تملق
soft soap U چاپلوسی
soft sell U بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-soaping U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps U چاپلوسی
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
it is a soft snap U کاری ندارد
soft tube U لامپ نرم
fail soft U تخریب تدریجی
fail soft U تخریب
fail soft U با خرابی ملایم
soft-hearted U نرم دل
soft-soaps U چاپلوسی کردن تملق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com