Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fails
U
شکست خوردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
fails
U
قصور کردن
fails
U
ورشکست شدن
fails
U
رد شدن
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
U
رد شدن قصور ورزیدن
fails
U
عقیم ماندن ورشکستن
fails
U
وا ماندن
fails
U
درماندن
fails
U
مردود شدن
soft
U
نیمبند
soft
U
گوارا
soft
U
سبک شیرین
soft
U
نیم بند
soft
U
عسلی
soft
U
مهربان نازک
soft
U
ملایم
soft
U
لطیف
soft
U
نرم
soft to the f.
U
نرم
soft
U
ضعیف
soft
U
توپ کم جان
soft
<adj.>
U
نرم وقابل انعطاف
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
U
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
U
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
U
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
U
متن روی صفحه
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
it is too soft
U
پر نرم است
soft
U
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
<adj.>
U
نرم
soft
<adj.>
U
ملایم
soft
<adj.>
U
لطیف
soft iron
U
اهن نرم
soft shell
U
نرم پوسته
soft shelled
U
دارای پوسته تردوشکننده
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled
U
نرم پوسته
soft shoulder
U
شانه هموار
soft hyphen
U
خط تیره اختیاری
soft skin
U
پوسته نرم
soft solder
U
لحیم قلع
soft spot
U
شولات
soft spot
U
ناحیه نشست
soft hyphen
U
خط تیره شرطی
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
soft shell
U
حلزون دارای صدف نرم
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft laid
U
نرم تابیده
soft landing
U
فرود نرم
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
soft money
U
پول ضعیف
soft radiation
U
تابش نرم
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
U
تخم ماهی نر
soft sand
U
شکرسنگ
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft start
U
اغاز نرم
soft shell
U
دارای پوسته ترد وشکننده
soft sectored
U
بخش شده غیر ملموس
soft start
U
راه اندازی نرم
soft technology
U
تکنولوژی نرم
soft drinks
U
شربت
soft drinks
U
نوشابه
soft drinks
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
U
شربت
soft drink
U
نوشابه
soft drink
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft water
U
اب سبک
soft x rays
U
پرتو ایکس کم نفوذ
soft wood
U
چوب نرم
soft water
U
اب خوشگوار
soft tooling
U
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware
U
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft touch
U
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft pastel
U
پاستلخشک
soft drinks
U
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
U
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
U
نوشابه غیر الکلی
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
soft target
U
هدفبدوندفاع
soft x rays
U
پرتوایکس نرم
soft porn
U
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft option
U
انتخابآسانترینراه
soft furnishings
U
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft currency
U
پولباواحدپولیکمارزش
soft ray
U
بالهنرم
soft water
U
اب شیرین
soft-hearted
U
نرم دل
soft soap
U
چاپلوسی
soft soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
U
چاپلوسی
soft-soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
U
چاپلوسی
soft-soaped
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
U
چاپلوسی
soft-soaps
U
چاپلوسی کردن تملق
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail soft
U
تخریب
fail soft
U
تخریب تدریجی
soft hearted
U
نازک دل
soft hearted
U
نرم دل
soft sell
U
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft spoken
U
معتدل
soft spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
U
معتدل
soft-hearted
U
نازک دل
soft headed
U
ساده لوح
soft-spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft tube
U
لامپ نرم
it is a soft snap
U
کاری ندارد
soft coal
U
ذغال سنگ چاق
soft palate
U
کام گوشتی
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
soft loans
U
وام بدون دردسر
soft-soaping
U
چاپلوسی
soft loans
U
وام اسان
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
soft loan
U
وام بدون دردسر
soft error
U
خطای ملموس
soft loan
U
وام اسان
soft eye
U
چشمی ساده
soft font
U
فونت نرم
soft font
U
فونت استقراری
soft coal
U
ذغال سنگ قیردار
soft palate
U
شراع الحنک
soft palates
U
کام گوشتی
it is a soft snap
U
چیزی نیست کاراسانی است
soft acid
U
اسید نرم
soft anneal
U
گداختن نرم
soft anneal
U
نرم تاباندن
soft base
U
باز نرم
soft bill
U
پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill
U
مرغ مگس خوار
soft goods
U
کالاهای بی دوام
soft boiled
U
نیم بند حساس
soft boiled
U
احساساتی
soft palates
U
شراع الحنک
soft boiled
U
دل رحیم
soft lead
U
سرب نرم
soft shell clam
U
صدفپوستنازک
A warm and soft bed .
U
رختخواب گرم ونرم
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
soft-drink dispenser
U
جایگاهنوشیدنیسبک
soft iron sphere
U
گوی قطبنما
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
soft missile base
U
سکوی بی حفاظ
soft page break
U
قطع صفحه
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft cell boundaries
U
محدوده ازاد سل
soft sectored disk
U
دیسک خام
soft vane meter
U
سنجه پره مغناطیسی
soft missile base
U
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
velvet feels soft
U
مخمل به لامسه نرم است
the soft side of the coat isin
U
انروی نیم تنه که نرم است تواست
soft drawn copper wire
U
سیم مسی نرم
With soft words one may persuade a serpent out of .
<proverb>
U
با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com