English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sliding form U قالب بندی کشویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sliding U سرخوردگی
sliding U چهارچوب متحرک
sliding U اچار تی شکل
sliding U گوشواره
sliding U لغزش
sliding breech U چهارچوبمتحرکتهتوپ
sliding channel U کانال
sliding wedge U گاوه افقی یاکولاس افقی
sliding wedge U تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
sliding wedge U کشوی متحرک
sliding wedge U کشو
sliding tackle U تکل درحال لیز خوردن
sliding rail U ریلمتحرک
sliding weight U وزنمتحرک
sliding cover U پوششمتحرک
sliding caliper U قطرسنج [ابزار]
sliding caliper U کولیس [ابزار]
sliding window U پنجرهمتحرک
sliding sluices U دریچه کشویی مستغرق
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
sliding plan U برنامه لغزان
sliding speed U سرعت لغزشی
sliding rule U خط کش مهندسی
sliding board U سرسره
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding bolt U کلون در
sliding caisson U صندوقه کشویی
line of sliding U خط لغزش
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding rule U خطکش ریاضی
sliding contact U کنتاکت لغزان
sliding board U سراشیبی
sliding friction U اصطکاک لغزشی
sliding contact U کنتاکت لغزشی
sliding door U در کشوی
sliding formwork U قالببندی لغزان
sliding door U در کشودار
sliding cheek bit U دهنهلیزپهلویی
sliding overlap arm U بازویپوشش
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
out of form U غیراماده
re form U دوباره درست کردن
in form U اماده
in form U خوش حالت
form U فراگرفتن
out of form U بدحالت
three form U فرم تریو
form U بشکل دراوردن
form U تشکیل دادن ساختن
form U فرم
form U برگه ورقه
form U طرز ورفتار
form U طریقه
form U روش
form U تصویر وجه
form U ترکیب
form U صورت
form U قالب کردن
form U پروردن
form U شکل قالب
form U امادگی
form U سابقه فعالیت اسب
form U قسم
form U تشکیل دادن
form U صورت دیس
form U شکل گرفتن سرشتن
form U شکل
form U یات مربوطه را وارد میکند
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U ریخت
form U یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form U صفحهای از صفحات کامپیوتری
form U ایجاد یک شکل
form U ساخت
form U ورقه
form U نوع
form U شکل دادن
form U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form U کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form U نظم فرم
proposal form U فرم درخواست بیمه
reduced form U فرم تقلیل یافته
pyranose form U شکل پیرانوزی
reduced form U فرم تعدیل شده
quadratic form U شکل درجه دوم
proposal form U فرم پیشنهاد
registration form U فرم ثبت نام
resonance form U شکل رزونانسی
sentential form U صورت جملهای
sight form U نمونه رصد
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
pausal form U دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
quadratic form U معادله درجه دوم
to form a plot U توط ئه دیدن
to form into groups U گروه بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to melted in to another form U بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to set a form U فرم بستن
tooth form U شکل دندانه
true form U فرم واقعی
turnaround form U شکل برگشت
wave form U شکل موج
wave form U شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
solemn form U طریقه رسمی
Form without substance . U صورت بدون معنی
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
to form a plot U اسباب چینی کردن
to form a notion U اندیشه کردن خیال بستن
slip form U قالب لغزنده
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form U شکل نامتقابل
standard form U صورت متعارف
structural form U شکل بنیانی
structural form U شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form U جوهروعرض
symbolic form U علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form U ورقه پیشنهاد
tendering form U برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form U صیغه تمنی یا در خواست
to form a habit U عادتی پیداکردن
to form a habit U تشکیل عادت دادن
to form a notion U تصور کردن
form-piece U [تکه های سنگ در مشبک کاری]
form feed U تغذیه کاغذ
executable form U فرم قابل اجرا
executable form U شکل قابل اجرا
executable form U برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
erythro form U شکل اریترو
endless form U ورقه بی انتها
end of form U انتهای ورقه
eclipsed form U شکل متقابل
die form U شکل دادن حدیدهای
fanfold form U ورقه با تای بادبزنی
field form U نمودار میدان
form feed U خورش ورقه
form factor U ضریب شکل
form drag U پسای شکل
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
form determinant U تعیین کننده شکل
form block U بلوک فرمکاری
form alignment U هم ترازی ورقه
die form U فشردن
form cutter U دستگاه فرز پروفیل
continuous form U ورقه پیوسته
coding form U ورقه برنامه نویسی
canonical form U شکل رزونانسی
canonical form U صورت متعارفی
boat form U قایقی شکل
boat form U شکل قایقی
application form U برگ درخواست
life form U زی نمود
form letters U فرم نامه
coding form U فرم برنامه نویسی
continued form U دنباله
complement form U فرم متمم شکل متمم
complement form U صورت متمم
complement form U صورت متممی
cold form U در حالت سرد شکل دادن
coil form U شکل بوبین
coil form U نوع بوبین
coil form U مغزی پیچک
form letter U فرم نامه
form mill U فرز کردن پروفیل
furanose form U شکل فورانوزی
radial form U شکل ستارهای
normalized form U صورت هنجار
normal form U صورت هنجار
gauche form U شکل کج
in a tabular form U بشکل جدول یافهرست
normal form U صورت عادی
in a topic form U بصورت عنوان
natural form U وضع بدن هنگام تیراندازی
in binding form U به وجه ملزم
in due form U بطرز شایسته
keto form U شکل کتو
meso form U شکل مزو
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
matter and form U جوهر و عرض
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form utility U کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility U مطلوبیت شکلی
form lining U پوشش قالب بندی
form line U خط بین نقاط هم ارتفاع
form line U خط متساوی البعد
form insulation U عایق کاری قالب
form grind U سنگ زدن در مقطع طولی
form work U قالب بندی
form work U کفراژ
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
form work U کاذب سازی
form room [British U کلاس درس
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
personalized form letter U فرم شخصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com