English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shopping center U مرکز فروش
shopping center U بازار
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
shopping U خرید
window-shopping U نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
shopping centre U مرکزخرید
shopping list U لیستخرید
shopping cart U گاری خرید
shopping mall U مکانتجاریوخریدوفروش
shopping bag U کیفخرید
shopping basket U سبد خرید
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
center U وسط ونقطه مرکزی
center U مرکز
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center U میان
off-center <idiom> U عجیب وغریب
off center U خارج از مرکز
center U درمرکز قرارگرفتن
center U تمرکز یافتن
center U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center U نقط ه میانی چیزی
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U نقطه گره
center U متمرکز نقطه اتکاء
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center U کیان
center U مجمع
center U گروه مرکزی
center U سانتر
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center U متمرکز کردن
filter center U مرکزتوزیع اطلاعات
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
feeding center U مرکز تغذیه
education center U اموزشگاه
nerve center U مرکزفرماندهی
education center U مرکز اموزش
four center arch U قوس جناغی چهار پرگاری
information center U مرکز اطلاعات
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
inversion center U مرکز وارونگی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
local center U مرکز محلی
luminescent center U هسته لومینسانس
message center U مرکز پیام
documentation center U مرکز اسناد
direction center U مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
cost center U مرکز هزینه زا
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost center U تمرکز هزینه
data center U مرکز داده ها
data center U مرکز داده
nerve center U مرکز عصبی
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
dead center U نقطه مرگ
diffracting center U مرکز پراشنده
direction center U مرکز هدایت عملیات
control center U مرکزکنترل
signal center U مرکز مخابرات
signal center U مرکزارتباطات
signal center U مرکز پیام
sleep center U مرکز خواب
speech center U مرکز گویایی
switching center U مرکز راه گزینی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
vasoconstrictor center U مرکز انقباض عروق
wheel center U مرکز چرخ
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
dead center <idiom> U کاملا وسط
detention center U بازداشتگاه
training center U مرکز اموزش
operation center U مرکز عملیات
pintle center U نقطه لولا
pintle center U مرکز لولای جنگ افزار
primary center U مرکز عمده
primary center U مرکز اولیه
provision center U مرکز توشه
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
regional center U مرکز منطقهای
relay center U مرکز باز پخش
reserve center U مرکز احتیاط
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
respiratory center U مرکز تنفسی
school center U مرکز اموزش
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
symmerty center U مرکز تقارن
center board U ته قایق بادبانی
center circle U دایره وسط زمین
center of gravity U مرکزگرایی
center circle U دایره میانی
center of gravity U گرانیگاه
center distance U فاصله مرکزی
center distance U فاصله ازمرکز
center drill U مته مرکز
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of impact U مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of symmerty U مرکز تقارن
center of resistance U مرکز مقاومت
center back U بک میانی
center back U بازیگر میانی خط عقب
center of pressure U مرکز فشار
center of mass U مرکز جرم
center of mass U مرکز حجم هدف
center base U میدان مرکزی
center of mass U مرکز هیولای هدف
center of mass U مرکز هدف
center of lift U مرکز برا
center bit U مته سه نبش
center drill U مته متمرکز
center of distribution U مرکز پخش
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center line U اسه
center line U خط محور
center lathe U ماشین تراش متمرکز
center land U خط میانی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center ice U قسمت بی طرف زمین
center grinding U دستگاه سنگ متمرکز
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center forward U سانترفوروارد
center grinding U سنگ چاقو تیزکنی
center gravity U گرانیگاه
center gage U مرکز سنج
center line U خط مرکز
center line U خط میانی زمین
center of dispersion U مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center of burst U مرکزاصابت گلوله
center of burst U مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy U مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy U مرکز تعادل شناوری
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
center mark U مرکز سوراخ
center line U مرکزدوران
center line U خط صفر
center line U خط وسط زمین
center forward U بازیگر نوک حمله
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
center web U هسته
center stripe U خط میانی زمین
center strop U نوار پهن تور تنیس
center of gravity U مرکز ثقل
center strap U نوار پهن تور تنیس
computing center U مرکز محاسبات
center spuare U زاویه تمرکز
community center U مرکزاجتماع
community center U ساختمان محل انجمن
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
active center U مرکز فعال
computer center U مرکز کامپیوتر
communication center U مرکز مخابرات
chiral center U مرکز کایرال
center web U مرکز چرخ
communication center U مرکزارتباطات
battery center U مرکز اتشبار
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center section U بال میانی
center punch U مرکز منگنه
control center U مرکز کنترل عملیات
center punch U مرکز سوراخ
brain center U مرکز مغزی
burst center U مرکز ترکش
burst center U مرکز گلوله
center punch U سنبه نشان
center piece U میانه
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
center sleeve U مرغک ماشین تراش
center wing U بال میانی
center sleeve U مرکز مجوف
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
attendance center [British E] U بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
carpooling center [American E] U بنگاه همسفری
carpooling center [American E] U مرکز همسفری
action information center U مرکزاطلاعات تاکتیکی
arch center for crest U مرکز خمیدگی ستیغ
blade center of pressure U مرکز فشار تیغه
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
center disc roll U نورد دیسکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com