English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
selective U گزینشی
selective U قابل انتخاب
selective U دارای حسن انتخاب گلچین کننده
selective U مبنی بر انتخاب
selective U انتخاب کننده
selective U انتخابی
selective U گزیننده
selective U برگزیننده
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selective U نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
selective U گزیده انتخابی
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective U بهگزین
selective erosion U فرسایش انتخابی
selective service U خدمت داوطلبانه نظام
selective listing U سیاهه برداری گزیده
selective inattention U عدم توجه انتخابی
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
selective forgetting U فراموشی انتخابی
selective dump U روگرفت گزیده
selective calling U فراخوانی گزیده
selective breeding U تخم کشی انتخابی
selective attention U دقت انتخابی
selective admission U پذیرش انتخابی
selective access U دستیابی گزیده
selective perception U ادراک انتخابی
selective trace U ردیابی گزیده
selective signalling U ارتباط مخصوص
selective quenching U سردکنندگی ناحیهای
selective process U فرایند گزینشی
selective ion electrode U الکترود یون گزین
frequency selective amplifier U تقویت کننده سلکتیو فرکانس
selective distribution system U پخش گزینشی
harmonic selective ringing U تلفن اختصاصی همساز
three second clock U ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
four o'clock U ساعت چهار
four o'clock U لاله عباسی
four o'clock U گل لاله عباسی
the two o'clock d. U توزیع ساعت دو
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U ساعت
clock U تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock U خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U ماشینی که زمان را نشان میدهد
at eight o'clock U در ساعت هشت
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock U ساعت
o'clock U ساعت از روی ساعت
clock U ساعت ورزشگاه
clock U وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock U زمان
clock U زمان سنج
clock U تپش زمان سنجی ساعت
clock U سنجیدن باساعت
clock U زمانگیری
clock U سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock U دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
shot clock U ساعت مسابقه
tower clock U برج ساعت
time clock U گاه ساعت
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
to clock out [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
work against the clock U بکوب کار کردن
twentyfour second clock U ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
biological clock U ساعت زیستی
clock timer U زمانموردنظر
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
This is a self - winding clock . U این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to watch the clock U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
wall clock ساعت دیواری
round the clock U ۲۴ ساعته
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
clock operator U تنظیمکنندهوقت
round-the-clock U پیوسته
biological clock U زیست گشت
biological clock U زیستآهنگ
five-o'clock shadow U ته ریش
five-o'clock shadows U ته ریش
round-the-clock شبانه روزی
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
round-the-clock U روز و شب
round-the-clock U لاینقطع
face of the clock U صفحه ساعت
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
clock paradox U پارادکس زمانی
clock rate U نرخ زمان سنجی
clock signal U علامت زمان سنجی
clock pulse U تپش زمان سنجی
clock skew U اریب زمان سنجی
clock speed U سرعت ساعت
clock stagger U رتبه زمان سنجی
clock track U شیار زمان سنجی
clock work U چرخهای ساعت
clock method U روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock maker U ساعت ساز
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
cuckoo clock U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
alarm clock U ساعت شماطهای
alarum clock U ساعت شماطهای
alarum clock U خیزانک
atomic clock U ساعت اتمی
chess clock U ساعت شطرنج
clock frequency U بسامد زمان سنجی
clock generator U مولد زمان سنجی
clock generator U ساعت زا
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
roller clock U چشمی بسته قرقره دار
lady clock U پینه دوز
master clock U شاه زمان سنج
master clock U زمان سنج اصلی
military clock U ساعت یا وقت نظامی
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
digital clock U ساعت رقمی
relocation clock U دایره تنظیم تیر
relocation clock U دایره تنظیم هدف
lady clock U کفشدوز
electric clock U ساعت الکتریکی
game clock U ساعت ورزشگاه
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
digital clock U زمان سنج رقمی
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
internal clock U ساعت داخلی
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
real time clock U ساعت بلادرنگ
to clock off [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to advance the hand of a clock U عقربه ساعت را جلو کشیدن
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
The plane to ... departs at ... o'clock. U هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
The clock is fast (gaining). U ساعت دیواری تند کار می کند
horizontal clock system U طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
Does this clock keep good time? U این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
the clock was put back U عقربههای ساعت را عقب بردند
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
weight-driven clock mechanism U مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock). U روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com