English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sector of responsibility U منطقه مسئولیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
responsibility U مسئولیت
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
responsibility U مسئوولیت
responsibility U تکلیف
responsibility U وفیفه
responsibility U ضمانت جوابگویی
responsibility U عهده
collective responsibility U مسئوولیت جمعی
diminished responsibility U مستحقتخفیفبعلتابتلابهبیماریروانی
To wriggle out of a responsibility. U مسئولین را از سر خود باز کردن
area of responsibility U منطقه مسئولیت
Responsibility weighed him down U بار مسئولیت کمرش را خم کرد
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
To shirk ones responsibility . U اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
The responsibility lies with you. U مسئولیت با شما است.
criminal responsibility U مسوولیت پذیری کیفری
to shuffle off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
joint and several responsibility U مسئوولیت تضامنی
legal responsibility U مسئوولیت حقوقی
joint and several responsibility U تضامن
joint responsibility U مسئوولیت تضامنی
mutual responsibility U مسئوولیت مشترک
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
individual responsibility U مسئوولیت فردی
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
To accept responsibility . To take the blame . U بگردن گرفتن
to release [from responsibility, duty] U معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
One insust not step aside and diclaim responsibility . U نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . U مسئولیتی را بعهده گرفتن
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sub sector U زیربخش
sub sector U بخش فرعی
sector U قطاع دایره
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector U منطقه
sector U ناحیه
sector U قطاع
sector U جزء تقسیم کردن
sector U بخش
sector U محله
sector U خط کش ریاضی ناحیه
sector U قسمتی ازجبهه
sector U منطقه واگذاری
sector U منطقه ماموریت قطاع اتش
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
sector U تقسیم دیسک به شیارهای آدرس پذیر
sector U دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sector U جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
sector of search U منطقه مراقبت رادار
sector of search U منطقه کاوش
sector of fire U قطاع اتش منطقه تیراندازی
two sector economy U اقتصاد دو بخشی
sector of fire U منطقه اتش
sector of a sphere U اکلیل کروی
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
sector of search U منطقه تجسس رادار
traditional sector U بخش سنتی
teritiary sector U بخش سوم
service sector U بخش خدمات
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
spherical sector U قطاع کروی
two sector model U الگوی دو بخشی
sector scan U کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
throwing sector U نقطه فرود وسیله پرتاب شده
teritiary sector U بخش ثالثه
sector commander U فرمانده ناحیه
sector addressing U نشانی دهی قطاعی
public sector U بخش عمومی
disk sector U بخش دیسک
disk sector U قطاع دیسک
defense sector U منطقه پدافندی
bad sector U قطاع خراب
bad sector U قطاع بد
bad sector U شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است
observing sector U منطقه دیدبانی
agricultural sector U بخش کشاورزی
private sector U بخش خصوصی
public sector U بخش دولتی
government sector U بخش دولتی
hard sector U قطاع سخت افزاری
observation sector U قطاع دیدبانی
nonmonetary sector U بخش غیر پولی
monetary sector U بخش پولی
productive sector U بخش تولیدی
modern sector U بخش جدید
modern sector U بخش نوین
main sector U بخش اصلی
real sector U بخش واقعی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
infrastructural sector U بخش زیربنائی
nonformal sector U بخش غیر رسمی
informal sector U بخش غیر رسمی
observing sector U قطاع دیدبانی
sector interleave factor U عامل جاگذاری قطاع
air defense sector U منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
air defense sector U منطقه ماموریت پدافند هوایی
worm and sector sleering U چرخ دنده ی حلزونی و قطاع فرمان
steering worm sector U چرخ دنده حلزونی قطاعی فرمان
steering worm sector U تاج فرمان
fire support sector U منطقه پشتیبانی اتش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com