English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scramble U بادست وپا بالارفتن
scramble U تقلاکردن
scramble U بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble U تقلا
scramble U کوشش
scramble U املت درست کردن
scramble U درگیر شدن
scramble U درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble U درهم امیختن
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble U کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
to scramble for a living U خون عرق ریختن تا نان خود را در بیاورد
to scramble for a living U برای معاش یازندگی تلاش کردن
to scramble for a living U تقلای معاش کردن
scramble net U پله توری
scramble net U تور بار یا فرود نفرات
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
emergency scramble U رهگیری اضطراری
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com