Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
school teacher
U
اموزگار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Farzaneh was considered an excellent teacher.
[ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.]
U
فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
teacher
U
دبیر
teacher
U
معلم مربی
teacher
U
اموختار
teacher
U
اموزگار
teacher
U
مدرس
teacher's college
U
دانش سرا
student teacher
U
شاگرو دانشسرای عالی دانشجوی تعلیم وتربیت
teacher's pet
U
نورچشمی معلم
teacher training
U
تربیت معلم
attack teacher
U
وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
Hello Hbib This is our teacher Her nam is
U
فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
visiting teacher
U
معلم سرخانه
teacher's college
U
دارالمعلمین
head teacher
U
معلممدرسه
student teacher
U
کارورز معلمی
supply teacher
U
معلمکمکی
teacher efficiency
U
کارامدی معلم
parent-teacher association
U
انجمناولیاومربیان
teacher made test
U
ازمون معلم ساخته
the math teacher-turned-model
U
آموزگار ریاضیی که مدل شده است.
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
U
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
to go to school
U
باموزشگاه رفتن
to go to school
U
درس خواندن
first school
U
پایهدبسبان
school
U
مدرسه
first school
U
-مخصوصبچههایبین5تا9سال
to go to school to
U
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
go to school
U
خواننده میله نوری
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
school
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
school
U
دبیرستان
school
U
تحصیل در مدرسه
school
U
تدریس درمدرسه
school
U
تربیب کردن
school
U
گروه پرندگان
school
U
دسته ماهی
school
U
گروه
school
U
مکتب علمی یافلسفی
school
U
جماعت
school
U
مکتب نحله
school
U
دانشکده
school
U
مرکز اموزش نظامی
school
U
اموزشگاه
school
U
جماعت همفکر
school
U
مکتب دبستان
school
U
رام کردن وعادت دادن
school
U
تادیب یا تربیت کردن
school
U
پیروان یک مکتب اموزشگاه
school
U
مکتب
school
U
تربیت اسب
school
U
دسته
to leave school
U
ازتحصیل دست کشیدن
theological school
U
مدرسه علوم دینی
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
vienna school
U
مکتب وین
to leave school
U
ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
vocational school
U
اموزشگاه حرفهای
training school
U
کاراموزگاه
technical school
U
هنرستان دبیرستان فنی
technical school
U
مدرسه فنی
technical school
U
اموزشگاه فنی
school pence
U
پول هفتگی اموزشگاه
school phobia
U
مدرسه هراسی
school psychologist
U
روانشناس اموزشگاهی
school psychology
U
روانشناسی اموزشگاهی
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology
U
مدرسه عالی فنی
school report
U
گزارش اموزشگاه
school slang
U
اصطلاح ویژه اموزشگاه
school truancy
U
مدرسه گریزی
school year
U
سال تحصیلی
secondery school
U
دبیرستان
secondery school
U
مدرسه متوسطه
special school
U
اموزشگاه استثنایی
training school
U
اموزشگاه حرفهای
school of jurisprudence
U
مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
wurzburg school
U
مکتب وورتسبورگ
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
Since I left school.
U
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school .
U
تا مدرسه فاصله زیاد است
drop out (of school)
<idiom>
U
ترک مدرسه
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to enrol somebody at a school
U
کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
Glasgow School
U
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
school shooting
U
تیراندازی در مدرسه
school-leaver
U
کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
school friend
U
دوستمدرسهای
graduate school
U
دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
zurich school
U
مکتب زوریخ
day school
U
مدرسهی روزانه
day school
U
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
old school tie
U
سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school
U
شیرخوارگاه
pre-school
U
وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pre-school
U
پیش دبستانی
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school age
U
سن آغاز تحصیل
school age
U
سن مدرسه
school age
U
سالهای تحصیل
Sunday School
U
مدرسهی یکشنبه
school zone
U
قلمرومدرسه
business school
U
مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
driving school
U
آموزشگاهرانندگی
pre-school
U
مهدکودک
school neurosis
U
روان رنجوری اموزشگاهی
mathematical school
U
مکتب ریاضی
hedge school
U
اموزشگاه پست
foundation school
U
اموزشگاه موقوف
finshing school
U
مدرسه تکمیلی دختران
banking school
U
مکتب بانکداری
austrian school
U
مکتب اتریشی
austrian school
U
یزر و بوهم باورک
association school
U
مکتب تداعی
grammar school
U
مدرسه ابتدایی
hedge school
U
مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
kailyard school
U
مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
maternal school
U
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maternal school
U
کودکستان
manchester school
U
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
manchester school
U
مکتب منچستر
liberal school
U
مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal school
U
مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school
U
مکتب لایپزیک
school of law
U
دانشکده حقوق
grade school
U
مدرسه ابتدایی
summer school
U
کلاس تابستانی
summer school
U
مدرسه تابستانی
primary school
U
دبستان
elementary school
U
دبستان
high school
U
دبیرستان
high school
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
secondary school
U
دبیرستان
junior school
U
دوره اول دبیرستان
middle school
U
دبیرستان
comprehensive school
U
اموزشگاه جامع
infant school
U
کودکستان
nursery school
U
کودکستان
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
preparatory school
U
اموزشگاه امادگی
private school
U
اموزشگاه خصوصی
private school
U
مدرسه ملی
trade school
U
مدرسه حرفهای
night school
U
اموزشگاه شبانه
boarding school
U
اموزشگاه شبانه روزی
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
school figures
U
حرکات اسب
school counselor
U
مشاور مدرسه
school center
U
مرکز اموزش
salpetriere school
U
مکتب سالپتریر
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
reform school
U
دارالتادیب نوجوانان
school fee
U
ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
raphael school
U
مکتب رفائیل
ragged school
U
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
school miss
U
دخترکم رو یانا ازموده
school divine
U
طلبه
school figures
U
مجموعه 96 حرکت در اسکیت
school mate
U
هم شاگردی
school mate
U
هم مدرسه
school fellow
U
هم شاگردی
school fellow
U
هم مدرسه
school drop out
U
افت تحصیلی
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
school divine
U
اموزگارالهیات
principal of a school
U
مدیر اموزشگاه
one of the sunni school
U
شافعی مذهب شافعی
one of the sunni school
U
Imam after jurisprudencenamed al-shafeiof Idris
normal school
U
دارالمعلمین
normal school
U
دانش سرا
orthodox school
U
مکتب کلاسیک
nongraded school
U
اموزشگاه بی دانشپایه
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
neoclassical school
U
مکتب نئوکلاسیک
orthodox school
U
مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
nancy school
U
مکتب نانسی
parochial school
U
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
mixed school
U
اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
roman school
U
مکتب رفائیل
preliminary school
U
مدرسه ابتدائی
monetary school
U
مکتب پولی
parochial school
U
اموزشگاه کلیسایی
monetary school
U
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
The boy is fresh from school.
U
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
marginal utility school
U
قرار داد
junior high school
U
دبیرستان مقدماتی
school of hard knocks
<idiom>
U
تجربه عادی از زندگی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
constructive school credit
U
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
parnassian school of poets
U
شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
school age children
U
کودکان واجب التعلیم
go to the school of hard knocks
<idiom>
U
نخوانده ملا شدن
go to the school of hard knocks
<idiom>
U
در کوچه و بازار یاد گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com