Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are !
U
مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
to go to this doctor and that
U
این حکیم وان حکیم کردن
doctor
U
پزشک دکتر
to go to this doctor and that
U
پیش این طبیب وان طبیب رفتن
doctor-to-be
U
پزشک آینده
He has been to see the doctor.
U
او
[مرد]
نزد دکتر بود.
doctor
U
طبابت کردن
doctor
U
درجه دکتری دادن به
saw doctor
U
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
doctor of d.
U
دکتردرعالم دین
doctor of d.
U
حکیم الهی
We sent for the doctor.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
flying doctor
U
پزشکسیار
spin doctor
U
متخصصروابطاجتماعی
Fetch a doctor at once.
U
زود یک دکتر پیدا کن بیاور
just what the doctor ordered
<idiom>
U
woman doctor
U
پزشک زن حکیم خانم طبیبه
attendance of a doctor
U
حضور پزشک روی رینگ بوکس
the doctor bled me
U
دکتراز من خون گرفت
certificate of a doctor
U
گواهی پزشک
mad doctor
U
پزشک دیوانگان
herb doctor
U
پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
doctor to the company
U
پزشک شرکت
witch doctor
U
ساحر
witch doctor
U
جادو گر و طبیب
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
U
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
a fake doctor
U
پزشک قلابی
He's not suited for a doctor.
U
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
after death the doctor
<proverb>
U
نوشدارو بعد از مرگ سهراب
certificate of a doctor
U
تصدیق طبیب
Go and fetch a doctor!
U
برو یک دکتر بیاور!
family doctor
U
پزشک خانواده
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
The doctor is a busy man .
U
دکتر سرش شلوغ است
the doctor ordered an ointment
U
پزشک مرهم تجویز کرد
Call a doctor quickly.
فورا پزشک خبر کنید.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects.
U
در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
first school
U
پایهدبسبان
to go to school
U
باموزشگاه رفتن
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
first school
U
-مخصوصبچههایبین5تا9سال
go to school
U
خواننده میله نوری
to go to school to
U
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
to go to school
U
درس خواندن
school
U
مدرسه
school
U
تربیب کردن
school
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
school
U
گروه پرندگان
school
U
مکتب نحله
school
U
دانشکده
school
U
مرکز اموزش نظامی
school
U
تربیت اسب
school
U
مکتب
school
U
پیروان یک مکتب اموزشگاه
school
U
تادیب یا تربیت کردن
school
U
رام کردن وعادت دادن
school
U
دسته ماهی
school
U
گروه
school
U
جماعت
school
U
اموزشگاه
school
U
جماعت همفکر
school
U
مکتب دبستان
school
U
دبیرستان
school
U
تحصیل در مدرسه
school
U
تدریس درمدرسه
school
U
مکتب علمی یافلسفی
school
U
دسته
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
day school
U
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
day school
U
مدرسهی روزانه
zurich school
U
مکتب زوریخ
wurzburg school
U
مکتب وورتسبورگ
infant school
U
کودکستان
old school tie
U
سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school
U
شیرخوارگاه
pre-school
U
مهدکودک
pre-school
U
وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pre-school
U
پیش دبستانی
Sunday School
U
مدرسهی یکشنبه
school age
U
سن آغاز تحصیل
school age
U
سن مدرسه
school age
U
سالهای تحصیل
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
vocational school
U
اموزشگاه حرفهای
nursery school
U
کودکستان
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
boarding school
U
اموزشگاه شبانه روزی
theological school
U
مدرسه علوم دینی
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
to leave school
U
ازتحصیل دست کشیدن
to leave school
U
ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
training school
U
اموزشگاه حرفهای
night school
U
اموزشگاه شبانه
trade school
U
مدرسه حرفهای
technical school
U
هنرستان دبیرستان فنی
training school
U
کاراموزگاه
vienna school
U
مکتب وین
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
school zone
U
قلمرومدرسه
comprehensive school
U
اموزشگاه جامع
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to enrol somebody at a school
U
کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
school fellow
U
هم مدرسه
manchester school
U
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
Glasgow School
U
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
school shooting
U
تیراندازی در مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
U
ترک مدرسه
It is some distance to the school .
U
تا مدرسه فاصله زیاد است
business school
U
مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
driving school
U
آموزشگاهرانندگی
primary school
U
دبستان
elementary school
U
دبستان
high school
U
دبیرستان
graduate school
U
دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
school friend
U
دوستمدرسهای
school-leaver
U
کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
high school
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
Since I left school.
U
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
secondary school
U
دبیرستان
junior school
U
دوره اول دبیرستان
technical school
U
مدرسه فنی
ragged school
U
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
neoclassical school
U
مکتب نئوکلاسیک
nancy school
U
مکتب نانسی
monetary school
U
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary school
U
مکتب پولی
mixed school
U
اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
mathematical school
U
مکتب ریاضی
nongraded school
U
اموزشگاه بی دانشپایه
normal school
U
دانش سرا
normal school
U
دارالمعلمین
principal of a school
U
مدیر اموزشگاه
preliminary school
U
مدرسه ابتدائی
parochial school
U
اموزشگاه کلیسایی
parochial school
U
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
orthodox school
U
مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
orthodox school
U
مکتب کلاسیک
one of the sunni school
U
شافعی مذهب شافعی
one of the sunni school
U
Imam after jurisprudencenamed al-shafeiof Idris
maternal school
U
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maternal school
U
کودکستان
foundation school
U
اموزشگاه موقوف
finshing school
U
مدرسه تکمیلی دختران
grade school
U
مدرسه ابتدایی
grammar school
U
مدرسه ابتدایی
association school
U
مکتب تداعی
austrian school
U
یزر و بوهم باورک
middle school
U
دبیرستان
banking school
U
مکتب بانکداری
hedge school
U
اموزشگاه پست
hedge school
U
مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
summer school
U
کلاس تابستانی
manchester school
U
مکتب منچستر
summer school
U
مدرسه تابستانی
liberal school
U
مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal school
U
مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school
U
مکتب لایپزیک
school of law
U
دانشکده حقوق
kailyard school
U
مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
austrian school
U
مکتب اتریشی
special school
U
اموزشگاه استثنایی
school pence
U
پول هفتگی اموزشگاه
school of tecnology
U
مدرسه عالی فنی
school of jurisprudence
U
مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
school neurosis
U
روان رنجوری اموزشگاهی
school miss
U
دخترکم رو یانا ازموده
school figures
U
حرکات اسب
school figures
U
مجموعه 96 حرکت در اسکیت
school mate
U
هم شاگردی
school mate
U
هم مدرسه
school phobia
U
مدرسه هراسی
school psychologist
U
روانشناس اموزشگاهی
school psychology
U
روانشناسی اموزشگاهی
secondery school
U
مدرسه متوسطه
secondery school
U
دبیرستان
school year
U
سال تحصیلی
school truancy
U
مدرسه گریزی
school teacher
U
اموزگار
school slang
U
اصطلاح ویژه اموزشگاه
technical school
U
اموزشگاه فنی
school report
U
گزارش اموزشگاه
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
school fellow
U
هم شاگردی
private school
U
مدرسه ملی
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
reform school
U
دارالتادیب نوجوانان
salpetriere school
U
مکتب سالپتریر
preparatory school
U
اموزشگاه امادگی
roman school
U
مکتب رفائیل
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
school center
U
مرکز اموزش
school counselor
U
مشاور مدرسه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com