English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
saving bank U بانک پس انداز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
saving U صرفه جویی
saving U رستگار کننده پس انداز
saving U پس انداز
saving U نجارت دهنده
intended saving U پس انداز مورد انتظار
theory of saving U نظریه پس انداز
aggregate saving U پس انداز کل
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
actual saving U پس انداز واقعی
cost saving U درامد حاصل از تقلیل هزینه
ex post saving U واقعی
forced saving U پس انداز اجباری
compulsory saving U پس انداز اجباری
personal saving U پس انداز شخصی
labour saving U کار کم کن رنج گاه
labour-saving U کار کم کن رنج گاه
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
He is saving his money. U پولهایش راجمع می کند
saving grace U وجدان
saving function U صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving function U تابع پس انداز
saving equation U معادله پس انداز
saving account U حساب پس انداز
permanent saving U پس انداز دائمی
saving rate U نرخ پس انداز
rate of saving U نرخ پس انداز
private saving U پس انداز خصوصی
ex ante saving U پس انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
saving ratio U نسبت پس انداز
labor saving U کاراندوز
face-saving U مراعات کنندهی فواهر
face-saving U آبرو نگهدار
national saving U پس انداز ملی
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
negative saving U پس انداز منفی
net saving U پس انداز خالص
saving your reverence U دورازجناب شما
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
ex post saving U پس انداز
ex ante saving U پیش بینی شده
capital saving technique U فن تولید سرمایه اندوز
net business saving U پس انداز خالص شرکتها
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
daylight saving time U افزودن یک ساعت بر ساعات روز
daylight saving time U ساعت تابستانی
saving and loan associations U شرکتهای پس انداز و وام
soil saving dam U سد محافظ خاک
labor saving techinque U فن کاراندوز
energy saving bulb U حبابحافظانرژی
labor saving devices U ابزارهای کاراندوز
Saving your presence . present company excepted . U بلانسبت شما !
bank U در بانک گذاشتن
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U کپه کردن
bank U کرانه دیواری
bank U قسمت برجسته سر پیچ
bank U کنار
bank U لب
bank U ساحل
bank U بانک ضرابخانه
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U کپه کردن بلند شدن
bank U بطورمتراکم
bank U بانکداری کردن
bank U بانک
bank U سکو
bank U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank U کناره توده
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
You can bank on it! <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can take it to the bank. <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
to bank U واریزکردن
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
presenting bank U بانک ارائه کننده
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
foot bank U پیاده رو
paying bank U بانک پرداخت کننده
penny bank U دیناری
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
fraudvlent bank U ورشکسته به تقصیر
memory bank U بانک حافظه
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
issuing bank U بانک صادر کننده
monopoly bank U بانک انحصاری
mortgage bank U بانک رهنی
national bank U بانک ملی
loan bank U بانک وامی
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank U بانک معامله کننده
loan bank U بانک استقراضی
guide bank U دیوار هادی سد
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
germplasm bank U بانک گونه ها
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
piggy bank U قللک
provident bank U صندوق پس انداز
savings bank U صندوق پس انداز
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank U سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager U رییسبانک
penny bank U صندوق پس انداز
data bank U بانک اطلاعاتی
account with [at] a bank U حساب بانکی
intermediary bank U بانک میانجی
approved bank U بانک تایید شده
bank loan U وام بانکی
spoin bank U انبار مازاد
bank balance U پولموجود در حساببانکیفرد
savings bank U صندوق پس انداز
savings bank U قللک
sand bank U ریگ تپه
sand bank U ریگ پشته
sand bank U جزیره نما
sand bank U تپه زیرابی
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
state bank U بانک استان
state bank U بانک دولتی
bank of heliostats U کرانهنورگرایی
fog bank U مه انباشت
fog bank U تودهی مه
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank U بانک جهانی
remitting bank U بانک واگذارنده
bank draft U حواله بانکی
bank bond U تعهد
bank bill U حواله بانکی
bank bill U اسکناس
bank bill U برات بانک
bank asset U دارائی بانک
bank annuities U هم نامیده شده
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle U سراشیب مسیر هواپیما
bank angle U زاویه سراشیب مسیر
bank angle U زاویه شیب ساحل
bank advance U وام بانکی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank acceptance U دریافتی
bank bond U ضمانت بانکی
bank charge U هزینههای بانکی
bank draft U برات بانکی
bank discount U سپردههای بانکی
bank discount U تخفیف بانکی
bank discount U تنزیل بانکی
bank development U گسترش شبکه بانکی
bank deposit U سپرده بانکی
bank credit U اعتبار بانکی
bank contraction U انقباض بانکی
bank commission U کارمزد بانکی
bank check U چک بانکی
bank charges U bank
bank charges U هزینههای بانکی
authorized bank U بانک مجاز
bank accounts U حساب بانکی
bank account U حساب بانکی
bank statements U صورتحساب بانکی
bank statements U صورت حساب بانکی
bank statement U صورتحساب بانکی
bank statement U صورت حساب بانکی
data bank U پایگاه داده ها
data bank U پایگاه داده
data bank U base data
data bank U بانک اطلاعات
data bank U بانک داده ها
river bank U ساحل رودخانه
clearing bank U بانک پس انداز
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
advising bank U اعلام میکند
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank U بانک ابلاغ کننده
accepting bank U بانک قبول کننده
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank U بانک قبولی نویس
blood bank U بانک جمع اوری خون
oyster bank U پرورشگاه صدف
merchant bank U بانک بازرگانی
commercial bank U بانگ بازرگانی
bank holidays U تعطیلات رسمی
bank holidays U تعطیلات بانکی
bank rate U نرخ بهره بانکی
bank rate U نرخ بانک
bank rate U نرخ بانکی
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank revetment U پوشش ساحل
bank restriction U ممنوعیت تعویض پول با طلا
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com