English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safety wire U سیم ضامن
safety wire U اشبیل ضامن
safety wire U سیم ایمنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
safety U به ضامن کردن ضامن
safety U برقرار کردن تامین
safety U امنیت
safety U تامین
safety U بی خطری
safety U امنیت محفوفیت
safety U سلامت
safety U ایمنی
overall safety U ایمنی کامل
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
safety U اطمینان
right safety U مهرهمحافظراست
safety U نجات
safety stock U موجودی تضمینی
safety lanes U مسیرهای امن دریایی
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
safety scissors U قیچیناخنگیر
safety rail U سپرامنیتی
safety pad U تشکنجات
safety handle U دستهایمنی
safety valve U دریچه اطمینان
safety trap U تله ایمنی
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety post U پایه ایمنی
safety precaution U پیش بینیهای احتیاطی
safety razor U تیغ خود تراش
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
safety stakes U دستکهای تامین
safety stock U موجودی ذخیره انبار
safety cap U کلاهکامنیتی
safety stop U ترمز خطر
safety goggles U عینکایمنی
safety earmuff U گوشپرشامنیتی
safety chain U زنجیرهامنیت
safety area U مهرهایپشتدست
right safety back U مهرهمحافظعقبیراست
troop safety U تامین عده ها
flame safety U ایمنی در مقابل شعله اتش
left safety U مهرهمفمنچپ
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
ship safety U سلامت کشتی
free safety U مدافع در منطقه ضعف
safety binding U نوارامنیت
safety boot U چکمهیایمنی
safety cage U قفسهبازی
factor of safety U ضریب اطمینان
strong safety U مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
factor of safety U عامل تامین
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
factor of safety U سازه ابیمی
factor of safety U عامل اطمینان
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
safety plug U پولک اطمینان
safety lever U دستگیره ضامن
safety glass U شیشه بی خطراتومبیل
safety glass U شیشه ایمنی
safety glass U عینک ایمنی
safety gap U دهانه حفافت
safety fuze U چاشنی
safety fuze U ماسوره تامینی
safety fuse U فیوز ایمنی
safety fuse U فیوز اطمینان
safety fuse U فیوز
safety glass U شیشه نشکن
safety glass U شیشه اطمینان
safety glasses U عینک ایمنی
safety lever U اهرم ضامن
safety limit U حد تامین
safety lamp U چراغ ایمنی
safety lamp U چراغ اطمینان
safety lamp U فانوس
safety lamp U چراغ بی خطر معدن ذغال سنگ
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
safety hook U قلاب اطمینان
safety hazard U مخاطره ایمنی
safety fork U گیره ضامن
safety fork U دوشاخه امنیت
safety biltz U حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا
safety lock U قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lock U ضامن اسلحه
safety lock U قفل ضامن
safety lock U چفت ضامن سلاح
safety match U کبریت بی خطر
safety motive U انگیزه ایمنی
safety officer U افسر تامین یکان
put on safety U روی ضامن گذاشتن
safety bolt U ضامن
safety bolt U تفنگ ضامن دار
safety card U کارت تامین جنگ افزار
safety fence U جانپناه
safety fence U جانپناه کنار راه
safety factor U عامل تامین
safety factor U ضریب تامین
safety diagram U دیاگرام تامین
safety device U خارضامن
safety device U ضامن
safety device U دستگاه ضامن
safety card U کارت تامین اتشبار
put on safety U به ضامن کردن
safety tank U منبعامنیت
safety-valves U دریچه اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
safety interlock U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
angle of safety U زاویه تامین گلوله
safety pin U اشبیل ضامن
angle of safety U زاویه امنیت
safety interlocks U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
failure safety U قابلیت اعتماد
safety net U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety nets U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety-valve U دریچه اطمینان
safety belts U کمربند رکاب
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
safety belt U کمربند ایمنی
safety pin U خار ضامن میله ضامن
safety pins U اشبیل ضامن
safety pins U خار ضامن میله ضامن
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
safety belts U کمربند نجات
safety belts U کمربند اطمینان
safety mechanism U ساز و کار ایمنی
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
coefficient of safety U ضریب اطمینان
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
safety thong U تسمهامنیتی
safety thermostat U ترموساتامنیتی
safety tether U احتیاجاتامنیتی
safety belt U کمربند اطمینان
safety boat U قایق نجات
safety belt U کمربند رکاب
safety catch U ضامنتفنگ
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
safety belts U کمربند ایمنی
safety belt U کمربند نجات
reasons of safety U دلایل امنیتی
safety locking device U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety locking devices U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
to put safety first [foremost] U اولویت اول را به ایمنی دادن
steel safety wheel U فلزایمنیچرخ
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
left safety back U مهرهمحافظعقبی
drivebelt safety guard U محافظهتسمهگرداننده
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
healt and safety commision U کمیسیون سلامت و امنیت
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
wire U ارتباط باسیم
wire U سیم کشی کردن
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
wire U مخابره کردن
wire U سیم تلگراف سیم کشی کردن
wire U مفتول
wire U تلگراف کردن تلگراف زدن
wire U نصب سیم بندی
wire U هادی فلزی نازک
wire U کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire U چاپگر Matrix-dot
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
wire U خط اغاز یا پایان مسابقه
wire U وایر
he sent me a wire U تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
wire to wire U از اغاز تا فرجام
wire U سیم
wire U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
by wire U بوسیله تلگراف
by wire U باتلگراف
down to the wire <idiom> U به آخر خط رسیدن
wire dispenser U چرخ سیم کشی
wire drag U لاروب سیمی
wire drawer U سیمکش
wire communication U ارتباط با سیم
wire cutter U قیچی سیمبر
wire entanglement U سیم خاردار کشیدن
wire dispenser U سیم بازکن
wire dancer U بندباز
wire dancer U کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
wire dancer U سیم باز
wire cutter U سیم چین
wire coil U سیم پیچ
wire core U مغزی سیمی
wire cutler U سیم بر
wire cutter U قیچی میخچین
wire entanglement U با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
wire entanglement U مانع سیم خاردار
wire hinge U لولای سیمی
wire laying U تیم سیم کشی
wire laying U سیم کشی کردن
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
wire mesh U شبکه فلزی
wire mesh U اهنبندی مشبک
wire net U شبکه با سیم
wire net U شبکه تلفنی
wire head U قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی
wire guage U اندازه سیم
wire finder U سیم یاب
wire fuse U فیوز ذوب شونده
wire coil U حلقه سیم
wire gauge U مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
wire gauge U معیار ضخامت سیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com