English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sabbatic U شنبهای
sabbatic U سبتی
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
in the a. year of U درسال فرخنده فال
in the a. year of U درسال خجسته
f.year old U پنج ساله
each year U هرسال
in the year one U در زمان بسیار پیش
d. year U سال میلادی مسیحی
within a year U در عرض یک سال
in the year U در سال 3491
last year U پارسال
last year U سال گذشته
year by year U سال بسال
off year U سال کسادی
off year U سال کم فعالیت
off year U سال کم محصول
year by year U همه ساله
next year U سال دیگر
next year U سال بعد
year in year out U سال دوازده ماه
year in year out U همیشه
New Year U سال نو
year U سنه
year U سال
New Year U سال جدید
year U سال نجومی
the f.of the year U برگ ریزان
intercalary year U سال کبیسه
year book U سالنامه
theater of the year U تئاتر سال
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
year and day U یک سال و یک روز
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
tropical year U سال استوایی
tropical year U سال اعتدالی
vintage year U سال وفور محصول انگور
vintage year U سال پرنعمت
water year U سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
wet year U سال پر اب
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
work year U سال کاری
By the end of the year U تا آخر سال
New Year's Eve U شب سال نو
New Year's Eve U شب ژانویه
year-end U وابسته به پایان سال
year-round U در تمام مدت سال
year-round همه ی سال
tax year مالیات سالانه
During (in)the current year. U درسال جاری
In the year 2000… U درسال 2000...
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
year-round <idiom> U همه ساله
the year in question U سالی که مورد بحث است
year-long U به مدت یک سال
quarter [year] U سه ماه
year of age U سال عمر
year-end U سالپایانی
year-long U یک ساله
with each passing year U با گذشت هر سال
quarter [year] U دوره سه ماهه
year-end U پایان سال
year-end سال پایان
year-long U یک سال
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
the year past U سال گذشته
leap year U سال کبیسه
fiscal year U دوره مالی
academic year U سال دانشگاهی
academic year U سال تحصیلی
all the year round U در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year U سال تقویمی
calender year U سال تقویمی
calender year U سال کامل تقویم یک سال
callendar year U سال
callendar year U سال جاری
fiscal year U سال مالی سال جاری
light year U سال نوری
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
light-year U سال نوری
financial year U سال مالی
fiscal year U سال مالی
civil year U سال عرفی
dear year U سال گرانی
dry year U خشک سال
last year's produce U محصول پارسال
sluggish year U سال رکود
leave year U سال خدمتی
sidreal year U سال نجومی
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
school year U سال تحصیلی
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
rainy year آبسال
lunar year U سال قمری
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
sluggish year U سال کسادی
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
dry year U خشکسال
natural year U سال طبیعی
sothic year U سال خورشیدی مصری
early in the year U دراوایل سال
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he was born in the year U درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year U سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
i wish you a happy new year U سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
solar year U سال شمسی
solar year U سال خورشیدی
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
The consumption of suger has gone up this year . U مصرف شکرامسال با لارفته است
to say so long to the end of the year U با سال پیش خداحافظی کردن
apparent solar year U سال شمسی
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
At the beginning of the month (year). U سر ماه ( سال )
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
apparent solar year U سال فاهری شمسی
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
As part of my training, I spent a year abroad. U درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
They live abroad for the greater part of the year. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com