English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
rules of engagement U قوانین درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engagement U درگیری با دشمن
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagement U تعهد
engagement U تعهدات
engagement U نامزدی شغل
engagement U زد و خورد
engagement U التزام
without engagement U بدون تقبل مسئولیت
without engagement U فاقد تعهد
engagement U درگیری
engagement U مشغولیت
engagement U اشتغال
engagement U نامزدی
to recede from an engagement U از افهار عقیدهای خود داری کردن
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
cease engagement U درگیری را قطع کنید
to break [off] an engagement U نامزدی را نقض کردن
line of engagement U ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
to break off one's engagement U نامزدی خود را نقض کردن
under these rules U بموجب این قوانین
to r against the rules U بقوانین پشت پا زدن
rules U قواعد بازی
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
rules U روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
rules U وعملیات روی آنها
b rules U قواعدی در یک سیستم تولید به عقب
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
ground rules U قوانینپایهایواساسی
commutation rules U قواعد جابجایی
competition rules U قوانین رقابت
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
rules of the roads U قوانین دریانوردی
golden rules U قاعده زرین
slide rules U خط کش ریاضی
slide rules U خط کش مهندسی
slide rules U خط کش محاسبه
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
fleming's rules U قواعد فلمینگ
standing rules U مقر رات
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
hague rules U قوانین لاهه
rules of decorum U اداب
rules of chess U قوانین شطرنج
hund rules U قواعد هوند
rules committee U کمیته قوانین
precendence rules U قواعد تقدم
infraction of rules U نقض قوانین
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
rules of procedure U روش جاری
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
rules of procedure U نظامنامه داخلی
standing rules U مقر ره
standing rules U نظامات
selection rules U قواعد گزینش
rules of the roads U قوانین راه
rules of road U قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
inland rules U قوانین داخلی
rules for forming plurals U ایین جمع بندی
rules for forming plurals U قواعد جمع بندی
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
To break the law (rules , regulations). U قانون شکنی کردن
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com