English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
refugee relief U نجات پناهندگان
refugee relief U کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refugee U اواره شدن
refugee U فراریان ازمنطقه اشغالی
refugee U پناهنده
refugee U پناهنده سیاسی
refugee U فراری
refugee U مهاجر
economic refugee U پناهنده اقتصادی
environmental refugee U پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
climate refugee U آواره آب و هوا [بوم شناسی ]
war refugee U آواره جنگی
refugee camp U اردوگاه پناهندگان
refugee hostel U خوابگاه پناهندگان
recognized refugee U پناهنده قبول شده
international refugee organization U سازمان بین المللی اوارگان
refugee's travel document U گذرنامه پناهنده
refugee travel document U گذرنامه پناهنده
relief well U چاه تخلیه
out relief U دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief U حجاری برجسته
relief U خط بر جسته
relief U کمک
relief U تشفی
in relief U بطور برجسته
in relief U برجسته
relief U نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief U تسکین
relief U رفع نگرانی
relief well U چاه بارشکن
relief U برجسته کاری
relief well U چاه فشارشکن
relief U اسودگی
relief U راحتی
relief U فراغت ازادی
relief U اعانه
relief U امداد
relief U ترمیم اسایش خاطر
relief U گره گشایی جبران
relief U جانشین
relief U نقشه برداری عوارض زمین
relief U کم کردن
relief U خلاص کردن
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief U تسکینی
relief U کاهش
relief U تحفیف
by way of relief U برای تنوع
relief U معافیت
relief U رهایی
high relief U برجستگی زیاد
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
terrain relief U پستی وبلندی زمین
terrain relief U شکل فاهری زمین
stucco relief U گچبریهای برجسته
shaded relief U عوارض مشخص یا بسیارناهموار
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
work relief U استراحت توام با کار
relief [from pain] U تسکین [درد]
relief printing U چاپگربرجسته
tax relief U کاهشمبلغمالیاتی
debt relief U بخشش بدهکای
bas-relief U برجسته کاری
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
relief [from pain] U کاهش درد
bas relief U برجسته کوتاه
pauper relief U بینوایان
pauper relief U اعانه
outdoor relief U اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
narrative relief U نقش برجسته روایتی
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
low relief U نقش نیم برجسته
high relief U نقش تمام برجسته
high relief U نقوش برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
half relief U نیم برجسته
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief U رهایی از بلایا
eleemosinary relief U دستگیری خیر خواهانه یامجانی
basso relief U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
relief of sentry U عوض نگهبان
relief angle U زاویه ازاد
relief angle U زاویه خلاصی
relief valve U شیر خلاص
relief valve U شیر فشارشکن
relief valve U شیر اطمینان
relief time U زمان استراحت
relief maps U نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief map U نقشه برجسته نما
relief map U نقشه برجسته
relief interval U استراحت متناوب
relief in place U تعویض یکانها در محل
relief in place U تعویض در محل
relief commander U گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief emboss U برجسته
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief emboss U نقشه برجسته
relief fund U وجوه اعانه
air relief cock U مجرای تهویه
prossure relief valve U شیر خلاص فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
pressure-relief valve U دریچهتخلیهفشار
pressure relief valve U دریچهتخلیهفشار
air relief valve U دریچههوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com