English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real constant U ثابت حقیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real <adj.> U شایسته
real U بی خدشه صمیمی
real U واقعی
real U غیر پولی
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
the seeming and the real U نماوحقیقت
the seeming and the real U فاهروباطن
real value U ارزش واقعی
real U اصل
real U غیر مصنوعی طبیعی
real U واقعی موجود
real <adj.> U مناسب
real <adj.> U صحیح
real <adj.> U درست
real will U نظریه اراده واقعی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real U حقیقی
real U راستین
real account U حساب خرید املاک
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real action U دعوی غیر منقول
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real address U آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real address آدرس حقیقی
real anxiety U اضطراب واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
She was a real beauty. U یک تکه ماه بود
real capital U سرمایه واقعی
real address آدرس واقعی
real wage U مزد واقعی
real power U توان حقیقی
real power U توان موثر
real property U اموال غیرمنقول
real property U دارایی غیر منقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real score U نمره واقعی
real sector U بخش واقعی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
real storage U حافظه حقیقی
real storage U انباره واقعی
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real costs U هزینههای واقعی
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
real numbers U اعداد واقعی
real numbers U اعداد حقیقی
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
real world U دنیایحقیقی
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
real number U عدد حقیقی
real module U ضریب حقیقی
real mode U حالت واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real fluid U سیال واقعی
real function U تابع حقیقی
real gas U گاز حقیقی
real image U تصویر حقیقی
real income U درامد واقعی
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory U حافظه حقیقی
real memory U حافظه واقعی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real investment U سرمایه گذاری واقعی
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time U بلا درنگ
real estate U املاک و مستغلات
real estate U مال غیرمنقول
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time U بلادرنگ
real time U زمان حقیقی
real time U انی
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
real time U بازده فوری
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real estate U خرید زمین
real estate U ملک
real estate U املاک و ساختمان
real estate U مستغل
real estate U زمین
real estate U مستغلات
real estate U معاملات زمین
constant U پایدار
constant U همیشگی
constant U مقدار ثابت
constant U ثابت قدم
constant U فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant U ثابت دایمی
constant U مداوم
constant U عدد ثابت
constant U باثبات استوار
constant U وفادار
constant U ثابت
constant U دائمی
constant U پایا
constant U دادهای که مقدارش ثابت است
constant U کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
constant U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant U آنچه تغییر نمیکند
constant U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
real estate tax U مالیات بر مستغلات
real time clock U ساعت بلادرنگ
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
real time input U ورودی بلا درنگ
real time processing U پردازش بلادرنگ
real balance effect U اثر مانده واقعی
real time system U سیستم بلادرنگ
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real box wing U بالی با سه تیرک
real time output U خروجی انی
real time output U خروجی بلا درنگ
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
real money supply U عرضه واقعی پول
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
real estate broker U واسطه املاک
true or real focus U کانون حقیقی
to let something [British E] [Real Estate] U اجاره دادن چیزی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
real national income U درامد ملی واقعی
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
to make a real effort U تلاش جدی کردن
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real interest rate U نرخ بهره واقعی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
real time system U سیستم بلا درنگ
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
to let something [British E] [Real Estate] U کرایه دادن چیزی
velocity constant U ثابت سرعت
numeric constant U ثابت عددی
weiss constant U ثابت وایس
constant voltage U فشار الکتریکی ثابت
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
spring constant U ضریب فنریت
velocity constant U ضریب سرعت
time constant U ثابت زمانی
physical constant U ثابت فیزیکی [فیزیک]
Napier's constant U عدد نپر [ریاضی]
Napier's constant U عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی]
Constant of integration U ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
screening constant U ثابت پوشش
shielding constant U ثابت حفافتی
solar constant U ثابت خورشیدی
rydberg constant U ثابت ریدبرگ
stability constant U ثابت پایداری
stefan's constant U ثابت استفان
constant speed U سرعت ثابت
disintegration constant U ثابت تلاشی
dissociation constant U ثابت تفکیک
ebullioscopy constant U ثابت غلیان نمایی
electric constant U ثابت الکتریکی
equilibrium constant U ثابت تعادل
field constant U ثابت میدان
figurative constant U ثابت تلویحی
force constant U ثابت نیرو
formation constant U ثابت تشکیل
frequency constant U ثابت فرکانس
gas constant U ثابت گازها
gas constant U ثابت گاز
constant error U خطای ثابت
gravitational constant U ثابت گرانش
constant factors U عوامل ثابت
constant pressure U فشار ثابت
constant power U توان دائمی
constant power U توان ثابت
constant capital U سرمایه ثابت
constant return U بازده ثابت
constant voltage U ولتاژ ثابت
constant potential U اختلاف پتانسیل ثابت
cosmological constant U ثابت کیهان شناختی
coupling constant U ثابت جفت شدن
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
cryoscopic constant U ثابت انجماد سنجی
constant of motion U ثابت حرکت
constant luminance U روشنایی ثابت
curie constant U ثابت کوری
decay constant U ثابت تباهی
declination constant U زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
dielectric constant U ثابت دی الکتریک
gravitational constant U ثابت جاذبه
hubble constant U ثابت هابل
instability constant U ثابت ناپایداری
newton constant U ثابت نیوتون
overall formation constant U ثابت تشکیل کلی
physical constant U ثابتهای فیزیکی
planck's constant U ثابت پلانک
planck's constant U کوانتوم کنش
constant current U جریان دائم
propagation constant U ثابت انتشار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com