English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real box wing U بالی با سه تیرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wing and wing U حرکت با باز بودن کامل بادبانها
to take under one's wing U سرپرستی کردن
right wing toward U میمنه
right-wing U جناح راست
right wing U جناح راست
right wing toward U دست راست
right wing toward U پیشرو
wing U لنگه
to take under one's wing U حمایت کردن
wing it <idiom> U بدون آمادگی
off wing U محل بازیگر گوش
on the wing U پرواز کننده
on the wing U بالدار
on the wing U سیار متحرک
to take wing U پابفرارگذاشتن
to take wing U پرواز کردن
take (someone) under one's wing <idiom> U زیرپروبال شخص راگرفتن
under one's wing <idiom> U تحت مراقبت کسی
wing U گوش زمین
wing U دسته حزبی
wing U شاخه شعبه
wing U طرف
wing U پره زائده پره دار
wing U جناح
wing U بال مانند زائده حبابی
wing U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing U پره
wing U بال
wing U پرواز پرش
wing U بالدار کردن پردارکردن
wing U بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing U تیپ هوایی جناح
wing U گروه هوایی
wing U پیمودن
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
the seeming and the real U فاهروباطن
real value U ارزش واقعی
real will U نظریه اراده واقعی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
the seeming and the real U نماوحقیقت
real U غیر پولی
real <adj.> U درست
real <adj.> U صحیح
real <adj.> U مناسب
real <adj.> U شایسته
real U راستین
real U حقیقی
real U واقعی موجود
real U واقعی
real U بی خدشه صمیمی
real U اصل
real U غیر مصنوعی طبیعی
wing rib U دندهبال
upper wing U بال بالایی در هواپیمای دوباله
wing membrane U اجزایبال
wing defence U دفاعگوشه
wing vein U رگهبال
wing pallet U سطحپرهمانند
wing attack U حملهگوشه
vent wing U پنجره گردان
wet wing U بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
wind wing U پنجره کوچک تهویه اتومبیل
tapered wing U بالنوکتیز
straight wing U بالمستقیم
wing axis U محور بال
centrist wing U طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
bat's-wing U [نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
right wing to ward U دست راست
right wing of army U جناح یمین
rhombus wing U بالی با سطح مقطع متقارن
right wing forward U پیشرو دست راست
right wing of army U پهلوی راست میمنه
right wing to ward U پیشرو
chimney-wing U بغله های شومینه
rotary wing U بال گردان
rotary wing U هواپیمای بال گردان
sea wing U نرم تن دو کپه دریایی
simple wing U طرح تهاجمی با خط نامتعادل
wing threequarter U هریک از دو مدافع کنار زمین
cross-wing U [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
wing area U مساحت بال
wing box U ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
wing chair U مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
wing position U وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing reactions U واکنشهای بال
wing root U ریشه بال
wing screw U پیچ گوشه دار
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing setting U نصب بال
wing shooting U شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing skin U پوسته بال
wing spar U عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wing spread U فاصله بین دو سر بال
wing strut U پایه بال
wing tanks U تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
hind wing U بالعقبی
wing tip U نوک کفش دارای قوس منحنی
wing tunnel U تونل باد
wing photograph U نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
wing nut U مهره گوشه دار
wing covert U پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
wing drag U پسای بال
wing drop U افت ناگهانی برا روی یک بال
wing footed U دارای پای پردار
wing footed U تند
wing footed U سریع
wing forward U فوروارد گوش
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing halfback U هافبکهای کناری
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
wing loading U وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
wing loading U نسبت وزن کل به مساحت یال
wing nut U پیچ و مهره دارای جاانگشتی
wing nut U خروسک
wing nut U پیچ خروسکی
wing wall U دیواره جانبی
queen's wing U جناح وزیر شطرنج
double wing U بازی هافبک در گوش
delta wing U بال مثلث
delta wing U بال دلتا
center wing U بال میانی
cantilever wing U بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
wing commanders U سرهنگ دوم هوایی
king's wing U جناح شاه شطرنج
fixed-wing U بال ثابت
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
hard wing U بال صلب
parasol wing U بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
mid wing U بال وسط
low wing U بال پایین
wing commander U سرهنگ دوم هوایی
isoclinic wing U بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
inside wing U بال داخلی
highed wing U بال لولاشده
high wing U بال بالا
wing slat U نوکباله
fixed wing U بال ثابت
fixed wing U هواپیمای بال ثابت
left-wing U مربوط به جناح چپ
left-wing U شخص دست چپی
left wing U مربوط به جناح چپ
left wing U شخص دست چپی
fixed-wing U هواپیمای بال ثابت
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real estate U مستغل
real estate U ملک
real investment U سرمایه گذاری واقعی
real estate U املاک و ساختمان
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
real estate U خرید زمین
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real sector U بخش واقعی
real power U توان حقیقی
real time U بلادرنگ
real time U زمان حقیقی
real time U بلا درنگ
real estate U املاک و مستغلات
real estate U مال غیرمنقول
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
real estate U معاملات زمین
real estate U مستغلات
She was a real beauty. U یک تکه ماه بود
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time U انی
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
real time U بازده فوری
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real estate U زمین
real world U دنیایحقیقی
real property U اموال غیرمنقول
real function U تابع حقیقی
real numbers U اعداد واقعی
real numbers U اعداد حقیقی
real fluid U سیال واقعی
real costs U هزینههای واقعی
real constant U ثابت حقیقی
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
real gas U گاز حقیقی
real number U عدد حقیقی
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory U حافظه حقیقی
real memory U حافظه واقعی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real module U ضریب حقیقی
real earnings U درامدهای واقعی
real image U تصویر حقیقی
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real capital U سرمایه واقعی
real power U توان موثر
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real score U نمره واقعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com