English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raven's controlled projection test U ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raven's progressive matrices test U ازمون ماتریسهای مدرج ریون
raven U باولع بعلیدن
raven U صید
raven U چپاول
raven U قاپیدن
raven U شکار طعمه شکاری
raven U غارت کردن
raven U کلاغ سیاه
raven U حرص زدن
raven U مشکی
raven U غراب کلاغ زنگی
night raven U مرغ حق
night raven U مرغ شب خوان
controlled U مهار شده
self controlled U خوددار
self-controlled U خوددار
controlled U کنترل شده
controlled burning U اتش زنی واپاده
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled economy U اقتصاد تحت کنترل
controlled effects U جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled economy U اقتصادارشادی
controlled burning U اتش زنی کنترل شده
controlled atmosphere U هواسپهر واپاده
controlled variable U متغیر کنترل شده
controlled airspace U فضای هوایی کنترل شده
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled area U منطقه ممنوعه
controlled area U منطقه کنترل شده
controlled atmosphere U گاز محافظ
controlled atmosphere U اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere U جو واپاده
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled war U جنگ محدود
controlled port U بندر نظامی کنترل شده
controlled port U بندرکنترل شده
controlled rectifier U یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled sampling U نمونه گیری کنترل شده
remote-controlled U دستگاهکنترلازراهدور
radio-controlled U وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled effects U اثرات کنترل شده
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled pattern U بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled inventory U اقلام ذخیره کنترل شده
controlled mosaic U موزاییک کنترل شده
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
controlled inventory U موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled passing U عبور کنترل شده
controlled interception U رهگیری کنترل شده
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled exercise U تمرین کنترل شده
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled exercise U مانور کنترل شده
controlled war U جنگ پیش تنظیم
controlled mosaic U موزاییک تنظیم شده
projection U پیش امدگی
projection U پیش بینی
projection U پیش بینی یک وضعیت ازمجموعهای داده
projection U طرح
projection U پیش افکنی برامدگی
projection U نقشه کشی
projection U پرتاب طرح
projection U طرح ریزی
projection U تجسم پرتو افکنی
projection U نور افکنی اگراندیسمان
projection U پروژه
projection U افکنش تصویر
projection U فرافکنی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection U تصویر
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
automatically-controlled door U درکنترلخودکار
controlled thermonuclear reaction U جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
silicon controlled restifier U یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
solenoid controlled valve U سوپاپ الکترومغناطیسی
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
controlled access road U راه با ورودی محدود
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
newman projection U تصویر نیومن
projection tube U لامپ تصویر
oblique projection U نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
projection weld U جوش خال سیاه
projection weld U جوش نقطه سیاه
projection welding U جوش برجسته
projection welding U جوشکاری نقطه سیاه
area projection U تهیه نقشه از منطقه
annular projection U برامدگی حلقوی
circular projection U برامدگی گرد
oblique projection U تصویر مورب
oblique projection U تصویر مایل
orthographical projection U نمایش چیزی با خط هاوگوشههای راست
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
projection product U ضرب اسکالر [ریاضی]
projection formula U فرمول تصویری
lambert projection U سیستم تصویر لامبرت
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
projection maps U نقشههای فرافکنی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
visual projection U فرافکنی دیداری
projection of a point U خط مصور
perspective projection U تصویر پرسپکتیوی
area projection U تهیه تصویر منطقه
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mercator projection U نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
isometric Projection U [نقشه هم اندازه سه بعدی]
sinusoidal projection U نقشه جهان نمای مسطح
projection product U ضرب نقطه ای [ریاضی]
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
projection screen U صفحهنورافکن
mercator's projection U تصویر مرکاتوریا استوانهای
axonometric projection U طرح های هندسی [معماری]
conic projection U نقشهکشیمخروطی
projection product U ضرب داخلی [ریاضی]
cylindrical projection U نقشهکشیاستوانهای
interrupted projection U برآمدگیفاصلهدار
plane projection U طرحمسطح
projection dome U گنبدپرتوافکن
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
secondary projection area U منطقه فرافکنی ثانوی
primary projection area U ناحیه فرافکنی نخستین
azimuth equidistant projection U وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
auditory projection area U ناحیه ادراک شنیداری
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
tertiary projection area U ناحیه فرافکنی سوم
aerospace projection operations U بالای منطقه عملیات
low voltage projection lamp U لامپ فشار ضعیف
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
self test U ازمایش خودکار
f test U ازمون اف
t test U ازمون تی
test course U مسافت ازمایش
self test U خودازمایی
test value U نمره ازمون
test U امتحان
test U تست
to do a test U امتحان کتبی نوشتن
test U امتحان
test U آزمون
test U امتحان محک
test U آزمایش
test U معاینه کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U ازمایش کردن امتحان
test U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test U آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test U محک
test U تست
test U تست کردن ازمایش
test U امتحان کردن
test U ازمایش کردن
test U اختیار
z test U ازمون " زی "
test U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test U بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
test U ازمودن کردن
test U محک زدن
x o test U ازمون ضربدر و دایره
test U معیار
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
u test U ازمون یو
tensile test U ازمون کششی
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
shop test U ازمایش کارگاهی
stilling test U ازمون استیلینگ
stripping test U ازمایش زدودن
stripping test U ازمایش زدودگی
subjective test U ازمون غیرعینی
substitution test U ازمون جانشین سازی
system test U ازمون سیستم
szondi test U ازمون زوندی
tapping test U ازمون ضربه زدن
standardized test U ازمون میزان شده
spot test U ازمایش فوری
spiral test U ازمون مارپیچ
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
one tailed test U ازمون یک دامنه
shear test U ازمایش برشی
shearing test U ازمون برشی
sign test U ازمون علامتها
similarities test U ازمون شباهتها
slump test U ازمایش فرو نشستن
sorting test U ازمون دسته بندی
spinning test U تست ویژگیهای چرخش هواپیما
tensile test U ازمایش کششی
performance test U ازمون عملی
objective test U ازمون عینی
nonverbal test U ازمون غیرکلامی
nonlanguage test U ازمون غیر کلامی
proverbs test U ازمون ضرب المثلها
puncture test U ازمایش قدرت نارسانایی
put to test U ازمودن
put to test U امتحان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com