Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rate of productivity increase
U
نرخ افزایش بازدهی
wage rate
U
نرخ مزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
base wage rate
U
حداقل دستمزد
to be on the increase
U
روبه افزایش گذاشتن
increase
U
بزرگتر شدن
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
to increase
[to, by]
U
افزایش یافتن
[به مقدار]
to increase
[to, by]
U
بزرگتر شدن
[به مقدار]
to increase
[to, by]
U
زیاد شدن
[به مقدار]
to increase
[to, by]
U
بالا رفتن
[به مقدار]
increase
U
افزودن ترقی دادن
increase
U
ترقی
increase
U
زیادشدن
increase
U
رشد ترقی
increase
U
افزایش
increase
U
اضافه
increase
U
ترفیع دادن
increase
U
توانگرکردن
increase
U
توسعه دادن
increase in value
U
افزایش ارزش
increase
U
فزونی
increase
U
افزودن
increase
U
زیاد کردن
increase in price
U
افزایش بهاء
annual increase
U
رشد سالانه
annual increase
U
افزایش سالانه
tax increase
U
افزایش مالیات
increase of output
U
افزایش توان
increase in potential
U
افزایش پتانسیل
increase in load
U
افزایش بار
increase in conductivity
U
افزایش قابلیت هدایت
increase endorsement
U
تصدیق یا تائید افزایش
increase of potential
U
افزایش پتانسیل
salary increase
U
افزایش حقوق
salary increase
U
اضافه حقوق
voltage increase
U
افزایش ولتاژ
to increase the stake
U
داو کردن
increase in sensitivity
U
افزایش حساسیت
increase of pressure
U
افزایش فشار
price increase
U
ترقی قیمت
increase of strain
U
افزایش تغییر طول نسبی
increase of contrast
U
افزایش کنتراست
increase of current
U
افزایش جریان
increase of efficiency
U
افزایش راندمان
increase of power
U
افزایش قدرت
To step up ( increase ) production.
U
سطح تولید رابالابردن
A further increase is considered unlikely
[regarded as unlikely]
.
U
افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
wage
U
ضمانت حسن انجام کار
just wage
U
مزد عادلانه
specified wage
U
اجرت المسمی
wage
U
اجرت کارمزد
wage
U
کار مزد دسترنج
wage
U
مزد
wage
U
دستمزد
wage
U
اجرت
wage
U
حمل کردن
wage
U
جنگ برپا کردن
wage
U
اجیر کردن
wage
U
اجر
wage policy
U
سیاست دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
wage earner
U
اجیر
wage earners
U
حقوق بگیران
wage tax
U
مالیات بر مزد
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
wage earners
U
مزد بگیران
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
money wage
U
مزد پولی
wage bill
U
لیست حقوق
nominal wage
U
مزد اسمی
nonflexible wage
U
مزد انعطاف ناپذیر
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage stabilization
U
تثبیت مزد
wage incentive
U
انگیزه مزد
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage income
U
درامدمربوط بکار
daily wage
U
مزد روزانه
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
to wage war
U
دست بجنگ زدن
to wage war
U
جنگ کردن
wage level
U
سطح مزد
wage index
U
شاخص دستمزد
wage good
U
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
real wage
U
مزد واقعی
wage market
U
بازار دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
wage share
U
سهم مزد
wage rigidity
U
انعطاف ناپذیری مزد
wage funds
U
مایه دستمزد
wage good
U
کالای مزدی
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage-packet
U
پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
living wage
U
مزد معیشت
living wage
U
مزد امرارمعاش
living wage
U
مزدکافی برای امرار معاش
to wage a campaign
U
لشکرکشی کردن
cash-wage
U
دستمزد نقدی
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage price spiral
U
قیمت
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
wage price guideline
U
قیمت
wage price guideline
U
راهنمای مزد
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
reasonable of average wage fair
U
اجرت المثل
rate
U
اهنگ حرکت
rate
U
سرعت حرکت
rate
U
نواخت
rate
U
درجه
rate
U
سنجیدن
to rate up
U
بیمه زیاد گرفتن از
rate
U
ارزیابی کردن
rate
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
through rate
U
نرخ کامل
through rate
U
نرخ حمل سراسری
rate
U
نسبت
rate
U
میزان مهارت شدت تغییرات
first rate
U
عالی
first rate
U
درجه اول
rate
U
نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rate
U
سرعت ارزیابی کردن
rate
U
میزان
rate
U
منوال
rate
U
روش طرز
rate
U
سرعت
rate
U
نرخ
rate
U
درچند
first-rate
U
درجه اول بسیار خوب
rate
U
بر اوردکردن
rate
U
درصد
first rate
U
نخستین درجه
rate
U
شمردن
rate of changes
U
نرخ تغییرات
rate
U
سرعت کار
rate
U
درجه بندی کردن
first-rate
U
ممتاز
rate
U
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
third rate
U
درجه سوم
third rate
U
پست
third-rate
U
درجه سوم
third-rate
U
پست
third-rate
U
درجه سه
third rate
U
درجه سه
at any rate
U
در هر حال
at any rate
U
درهر صورت
second-rate
U
جنس پست
rate
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate
U
نرخ
[درصد]
first-rate
U
عالی
rate
U
مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rate
U
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
at the rate of
U
از قرار
at that rate
U
در این صورت
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
second rate
U
درجه دو
rate
U
بها
second rate
U
وسط
second rate
U
جنس پست
second-rate
U
درجه دو
rate
U
تندی سرعت عوارض
rate
U
اندازه نسبت
rate
U
قرار
second-rate
U
وسط
rate
U
اهنگ
rate
U
پایه
rate gyro
U
ژایرویی که میزان تغییروضعیت را نشان میدهد
rate of exchange
U
نرخ تسعیر
rate of fire
U
سرعت تیر
rate of fire
U
نواخت تیر
rate joystick
U
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
rate of exchange
U
نرخ ارز
rate of exchange
U
نرخ مبادله
rate of deposition
U
سرعت ته نشست
rate of deformation
U
سرعت تغییر شکل
rate of discount
U
نرخ تنزیل
rate of dissolution
U
سرعت انحلال
rate of dosage
U
معیار
rate of duty
U
نرخ عوارض
rate of exchange
U
نرخ مبادله ارز
rate of consumption
U
نرخ مصرف
rate of climb
U
میزان صعود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com