English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
radix point U نقطه ممیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radix U نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
radix U مقدار پایه سیستم اعداد که استفاده میشود
radix U پایه
radix U ریشه
radix U مبنا
radix U سرچشمه اولیه
radix U منشا
radix U عدد نشان دهنده اعشار صحیح
radix U پایه منبع اصلی
radix notation U نشان گذاری مبنایی
radix complement U مکمل مبنا
radix complement U متمم مبنایی
fixed radix U با مبنای ثابت
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U محل شروع چیزی
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
point U نقط ه
point U نشان میدهد
point U محل یا موقعیت
point U پوینت
point out <idiom> U توضیح دادن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
point U درصد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U اصل
point U مقصود
point U محل مرکز
point U جهت مرحله
point U حد
point U نقطه گذاری کردن
point U نقطه نوک
point U دماغه
point U محل
point U مرکز راس حد
The point is that… U چیزی که هست
in point U در خور
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
to come to a point U باریک شدن
to come to a point U بنوک رسیدن
three point U فن 3 امتیازی کشتی
point to point U نقطه به نقطه
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
in point U بجا
in point U مناسب
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
zero point U نقطه صفر
far point U برد بینایی
point U نوک
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
point U هدف
point U مسیر
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U مرحله قله
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point U پایان
point U تیزکردن
point U گوشه دارکردن
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
on the point of going U در شرف رفتن
to point to something U به چیزی متوجه کردن
point U سر
point U نقطه
near point U نقطه نزدیک
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U نکته
point U ماده اصل
point U موضوع
the point is U اصل مطلب این است
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U نمره درس پوان
not to the point U خارج از موضوع
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U امتیاز
point U راس
point U رسد نوک
point U هدف گیری کردن
point U نشانه روی کردن
point U به سمت متوجه کردن
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U باریک کردن
point U اشاره کردن
point U نوکدار کردن
point U نشان دادن
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U نوک گذاشتن
point U خاطر نشان کردن
point U متوجه ساختن
not to point U پرت بیجا
point U نقطه گذاری کردن ممیز
not to point U بیرون از موضوع
point target U هدف کوچک
point of symmetry U نقطه تقارن
orbit point U نقطه لولای چرخش هواپیمادر هوا
optimum point U نقطه ایده ال
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point of support U تکیه گاه
point protector U سرمداد
point target U اماج نقطهای
symmetry point U نقطه تقارن
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point operation U عمل نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point plotting U رسم نقطه
point of sight U نقطه دید
point of weld U نقطه جوش
point of support U نقطه اتکا
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread U امتیاز قابل انتظار
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
optimum point U نقطه مطلوب
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
octal point U ممیز هشت هشتی
objective point U مقصد
objective point U سمت مورد توجه
object point U مقصد
object point U سمت مورد توجه
null point U نقطه صفر
norm point U نقطه احتمالی فرود در پرش
nodal point U نقطه گرهی
breaking point U نقطهی شکست
rear point U قسمت نوک عقب دار
quiescent point U نقطه استراحت
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
projection of a point U خط مصور
operating point U نقطه کار
one point perspective U پرسپکتیو همرو یا موازی
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point U نقطه جاری شدن
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه سیلان
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
rear point U اخرین قسمت عقب دار
pin point U کشف کردن
point break U موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
point contact U تماس نقطهای
point contact U کنتاکت نقطهای
point d'appui U نقطه اتکاء
point d'appui U پایه
point d'arret U نوک چنگالی شمشیر
point defect U نقص نقطهای
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
point device U بسیار درست
point device U کاملا راست
point device U بی عیب
point discharge U تخلیه نقطهای
point duty U نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
point elasticity U کشش نقطهای
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
pin point U پیدا کردن
pin point U تعیین محل کردن
pin point U تعیین دقیق نقاط
pin point U اتی
pin point U نقطهای
pivot point U نقطه مفصلی
pivot point U لولائی
pivot point U نقطه چرخش ناو
pivot point U نقطه نشانه
pivot point U مرکز چرخش
plate point U نقطه پلیت
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
point bland U از دهانه لوله
point bland U نزدیک به دهانه لوله
point estimate U براورد نقطهای
point estimation U تخمین نقطهای
point estimation U براورد نقطهای
point of inflection U نقطه عطف
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com