English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quick step U گام تند
quick step U قدم تند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
step by step seam welding U جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step reaction U واکنش گام به گام
step by step switch U کلید قدم به قدم
step by step switch U گزینه گام به گام
step by step selector U سلکتور قدم به قدم
step by step system U سیستم گام به گام
step by step excitation U تحریک تدریجی
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
to the quick U کاملا
quick en U روح بخشیدن
quick en U تندشدن
quick en U تندکردن
quick en U جان دادن
to the quick U بی نهایت سراسر
to the quick U زیادازته
to the quick U ازته
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
quick U فرز
quick U چست
quick U جلد سریع
quick U زنده
quick U تند و سریع
quick U سریع یا بدون اتلاف زمان
quick U تند
quick U چابک
of a quick temper U تیزمزاج
quick ear U گوش تیز
quick coupler U بست سریع در لولههای ابرسانی
quick eared U تیزگوش
quick eared U تیزشنو
of a quick temper U تند
quick temper U تیزمزاجی
quick ground U زمین سست
quick time U سر قدم بلند
quick wit U هوش زیاد
quick wit U تیزهوشی هوش تیز
quick growth U رشدسریع
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick clay U بتن زنده
quick tempered U تند مزاج
quick gravel U ریگ روان
quick gravel U دزدریگ
quick access U با دست یابی تند
quick time U قدم تند مارش تند با سرعت 021
quick time U قدم تندرو
of quick wist U زودفهم
quick action U عمل انی ماسوره
quick action U عمل ضربتی انی
quick asset U دارائی نقدی
of quick wist U زیرک
quick basic U کوئیک بیسیک
quick change U بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick disconnect U نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick ening U نیروبخش
quick ening U مهیج
quick march U گام برداری تند
quick march U قدم رو
quick match U فتیله توپ یا ترقه
quick opener U بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick recovery U رونق سریع
quick recovery U بهبود سریع
quick sand U ماسه روان
quick scented U دارای شامه تیزیاتند
quick set U گرفتن فوری بتن
quick temper U تندی
quick sight U تیزبینی
quick sight U بینایی تیز
quick sighted U تیزبین
quick sighted U زیرک
quick silver U سیماب
quick silver U جیوه
quick temper U تندخویی
quick march U راهپیمایی تند
quick lime U اهک زنده
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick ening U زنده کننده
quick ening U احیاکننده
quick eyed U تیزچشم
quick fading U زودگذر
quick fading U بی دوام
quick fire U تیر سریع
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick fire U نواخت تند
quick firer U تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format U دستوری
quick format U که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick freeze U بسرعت سرد کردن
quick fuse U ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick growth U تندرویی
quick in action U جلد
quick in action U چابک
quick in action U فرز
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick witted U تیز هوش
she is quick with child U جنبش بچه رادرشکم حس میکند
quick march U مارش تند
double-quick U باقدم تند رفتن
quick eye U چشم تیز [تیزبین]
double-quick U قدم تند
quick assets U موجودی نقدشو
quick fix U راهحلسریعونهدائم
the quick and the dead U زندگان ومردگان
super quick U ماسوره فوق انی
super quick U فوق انی
double quick U باقدم تند رفتن
double quick U قدم تند
quick silver U طبع سیمابی جیوه زدن به
i ran as quick as i could U هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
kiss me quick U یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
in quick succession U تندپشت سرهم
kiss me quick U طره
kiss me quick U زلف
quick break fuse U فیوز قطع سریع
quick release system U جداکنندهدستگاه
quick flashing light U چشمک زن تند
He was too quick for her and jinked away every time. U او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
a quick word of advice U یک راهنمایی کوچک
quick setting cement U سیمان تند گیر
quick setting cement U سیمان زودگیر
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
quick change gearbox U جعبه دنده نورتون
quick access memory U حافظه دستیابی سریع
quick break switch U کلید قطع سریع
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> U در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
interrupted quick flashing light U چشمک زن تند مقطع
quick make and break switch U کلید قطع ووصل سریع
quick make and break switch U کلید لحظهای
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
to step in U توآمدن
to step it U دست افشاندن
to step it U پای کوبیدن
step aside U منحرف شدن
step aside U کنار رفتن
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
to step in U قدم نهادن در
step down U کم شونده
step U به دست آوردن
Step on it! <idiom> U تند برو
Step on it! <idiom> U گاز بده
in step U با سرعت پیاده روی
a step towards U قدمی به طرف ...
step it U رقصیدن
step it U دست افشاندن
step it U پای کوبیدن
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
to step in U واردشدن
to step out U گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
to step in U دخالت کردن توامدن
to step in U پامیان گذاردن
to step aside U منحرف شدن
to step aside U بیکسو گام نهادن
to keep step U قدم گرفتن
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
step out U از محلی خارج شدن
step out U قدم تندکردن
step up U عمل کردن
step up U اضافه کردن
step up U برخاستن
two step U دوگامی
two step U رقص دوگامی
step into U بسهولت بدست اوردن
to step in U داخل شدن
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
as a first step <adv.> U نخستین [اولا]
step up <idiom> U توضیح گرفتن
step up <idiom> U باعث سریع شدن چیزی
step down <idiom> U شغل مهم خود را کنار گذاشتن
out of step <idiom> U هم آهنگ وتوازن نداشتن
step in U مداخله بیجا در کاری کردن
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
Step by step . U قدم به قدم
to step it U رقصیدن
step out U تند راه رفتن
step U قدم برداشتن
step U رتبه درجه
step U پلکان
step U رکاب
step U مرحله رتبه
step U صدای پا
step U پاشنه کفش
step U قدم
step U قدم زدن
step U با گام پیمودن پله
step U گام برداشتن
step U حرکت یک واحد به جلو یا عقب
step U قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step U قدم رو
step U رتبه
step U مرحله پایه
i know him by his step U از گام برداری
i know him by his step U او را میشناسم
step U واحد مجزا
step-by-step U قدم بقدم
step by step U روش قدم به قدم
step by step U قدم به قدم
step on it <idiom> U عجله کردن
step U پله
step by step U قدم بقدم
out of step U دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
step by step U تدریجی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com