Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pure fiscal policy
U
سیاست مالی خالص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fiscal policy
U
سیاست مالی
fiscal policy
U
سیاست مالیاتی
contractionary fiscal policy
U
سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy
U
سیاست مالی انقباضی
compensatory fiscal policy
U
سیاستهای مالی ترمیمی
passive fiscal policy
U
سیاست مالی غیر فعال
austere fiscal policy
U
سیاست مالی مضیق
active fiscal policy
U
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy
U
سیاست مالی فعال
discretionary fiscal policy
U
سیاست مالی اختیاری
tools of fiscal policy
U
ابزار سیاست مالی
expansionary fiscal policy
U
سیاست مالی انبساطی
pure monetary policy
U
سیاست پولی خالص
fiscal
U
مربوط به مالی یامالیه
fiscal
U
مالیاتی
fiscal
U
محاسباتی
fiscal
U
مالی
fiscal
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
fiscal years
U
دوره مالی
fiscal station
U
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
fiscal station
U
تاسیسات سریال
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
fiscal control
U
کنترل مالی
fiscal control
U
نظارت مالی
procuration fiscal
U
دادستان بخش در اسکاتلند
fiscal years
U
سال مالی سال جاری
fiscal years
U
سال مالی
fiscal year
U
دوره مالی
fiscal year
U
سال مالی سال جاری
procurators fiscal
U
دادستان
procurator fiscal
U
دادستان
pure
U
کدی که در حین اجرا خود را تغییر ندهد
pure
U
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pure
U
خالص
pure
U
پالایش کردن بیغش
pure
U
مطلق
pure
U
پاک
pure
U
تمیز
pure
U
محض ناب
pure
U
ژاو
pure
U
اصیل خالص کردن
pure bending
U
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
pure chemistry
U
شیمی محض
pure binary
U
دودویی محض
pure competition
U
رقابت خالص
pure competition
U
رقابت محض
pure competition
U
رقابت کامل
pure research
U
علم پایه
pure bending
U
خمش خالص
pure research
U
علم بنیادی
out of pure mischief
U
تنها از روی بدجنسی
pure of guilt
U
بی تقصیر
pure of guilt
U
بی گناه
pure profit
U
سود خالص
pure interest
U
بهره خالص
pure color
U
رنگ مایه
pure alcohol
U
الکلخالص
simon pure
U
راست حسینی
simon pure
U
صحیح
simon pure
U
بی غل وغش
simon pure
U
خالص
simon pure
U
پاک وخالص
pure tones
U
صداهای خالص
pure substance
U
جسم ناب
pure strategy
U
استراتژی مطلق در تئوری بازیها
pure strategy
U
استراتژی خالص
pure shear
U
برش خالص
pure color
U
رنگ خالص
pure procedure
U
رویه جامع
pure interest
U
منافع خالص
pure interest
U
سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
pure lime
U
اهک خالص
pure mathematics
U
ریاضیات نظری
pure mathematics
U
ریاضیات خالص
pure mathematics
U
ریاضیات محض
pure monopoly
U
انحصار خالص
pure wool
U
پشم صد در صد
pure wool
U
پشم خالص
pure monopoly
U
انحصارمطلق
pure research
U
پژوهش محض
pure color
U
رنگ اصلی
commercial pure
U
خلوص تجارتی
chemically pure
U
شیمناب
bottom pure ladle
U
پاتیل ریخته گری
This is treason, pure and simple.
U
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
pure rate of interest
U
نرخ بهره خالص
pure color response
U
پاسخ خالص رنگ
pure nitric acid
U
تیزاب خالص یا تیز کرده
acetyl pure yellow
U
زرد خالص استیلی
There's pure jealousy in his every word.
U
هر کلمه ای که از زبان او
[مرد]
در می آید حسادت را بیان می کند.
These tablets make water pure.
U
این قرص ها آب را پاکسازی می کند.
Either be a pure Ethiopian or a full - blooded Roman.
<proverb>
U
یا زنگى زنگ باش یا رومى روم .
policy
U
مصلحت اندیشی
policy
U
اداره یاحکومت کردن
policy
U
خط مشی
policy
U
مسلک سیاست
policy
U
رویه
policy
U
تدبیر
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
policy
U
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
U
خط مشی سیاستمداری
policy
U
سند معلق به انجام شرطی
policy
U
کاردانی
policy
U
سیاست
policy
U
خط مشی روش
policy
U
بیمه نامه
valued policy
U
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
land policy
U
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
voyage policy
U
قرارداد اجاره کشتی
unvalued policy
U
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
agreed value policy
U
بیمه نامه با ارزش توافق شده
voyage policy
U
بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
insurance policy
U
سند بیمه
wage policy
U
سیاست دستمزد
the policy of the government
U
رویه دولت
wagering policy
U
بیمه قماری
endowment policy
U
بیمهی عمر
bearer policy
U
بیمه نامه بدون نام
blanket policy
U
بیمه نامه کلی
underwrite policy
U
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
insurance policy
U
بیمه نامه
time policy
U
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy
U
بیمه نامه مدت دار
tax policy
U
سیاست مالیاتی
take out an insurance policy
U
قرارداد بیمه را منعقد کردن
stop go policy
U
توسعه
stop go policy
U
سیاست تثبیت
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
social policy
U
سیاست اجتماعی
honesty is the best policy
U
عین مصلحت در راستی ودرستی است
to u. a policy of insurance
U
سند بیمه
to u. a policy of insurance
U
رابکسی دادن
to a dapt a policy
U
رویهای اتخاذ کردن
re assurance policy
U
قرارداد بیمه اتکایی
valued policy
U
بیمه نامه با ارزش معین
policy making
U
سیاست گذاری
policy-making
U
سیاست گذاری
insurance policy
U
قرارداد بیمه
the policy of the government
U
سیاست دولت
blanket policy
U
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
expansionary policy
U
سیاست انبساطی
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
mixed policy
U
بیمه نامه مختلط
monetary policy
U
سیاست پولی
national policy
U
خط مشی ملی
national policy
U
سیاست ملی
policy of pandering
U
سیاست خودشیرین بودن
open policy
U
بیمه نامه باز
open policy
U
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy
U
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
income policy
U
سیاست درامدی
financial policy
U
سیاست مالی
evacuation policy
U
خط مشی اخراجات پزشکی
evacuation policy
U
روش تخلیه پزشکی
employment policy
U
سیاست اشتغال
economic policy
U
سیاست اقتصادی
development policy
U
سیاست توسعه
floating policy
U
بیمه نامه متغیر
foreign policy
U
سیاست خارجی
foreign policy
U
خط مشی عمل خارجی
health policy
U
سیاست بهداشتی
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
open policy
U
بیمه نامه قابل تغییر
ostrich policy
U
رویه کبک
ostrich policy
U
سیاست خود فریبی
policy objectives
U
اهداف سیاستی
policy objectives
U
اهداف موردنظر
policy of contianment
U
سیاست تحدیدی
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options
U
انتخابهای سیاستی
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
pricing policy
U
سیاست قیمت گذاری
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
public policy
U
سیاست عمومی
policy implication
U
کابرد سیاستی
budgetary policy
U
سیاست بودجهای
policy makers
U
سیاست گذاران
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
outward looking policy
U
سیاست برون نگر
policy book
U
پرونده خط مشیها
policy book
U
کتاب روشها
policy dilemma
U
معمای سیاستی
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy file
U
پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder
U
دارنده بیمه
policy holder
U
دارنده بیمه نامه
policy implication
U
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
blanket policy
U
بیمه نامه جامع
tools of monetary policy
U
ابزار سیاست پولی
What does Main Street think of this policy?
U
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
The policy of balance of power.
U
سیاست موازنه قدرت
scorched-earth policy
U
نابودکردنوازبینبردن
comprehensive insurance policy
U
بیمه نامه جامع
open door policy
U
سیاست درهای باز
contractionary monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
decision making policy
U
سیاست تصمیم گیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com