Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in gear
U
دایر
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
الات جامه
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
پوشانیدن
to go out of gear
U
خراب شدن
gear
U
افزار
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
gear
U
ادوات
gear
U
اسباب لوازم
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
چرخ دنده
gear
دنده
in gear
U
اماده
gear
U
جعبه دنده
in gear
U
اماده حرکت
out of gear
U
خراب
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
ازهم سواشده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear
U
انتقال دادن
gear
U
پوشش دنده دار
gear in
U
درگیر شدن
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
low gear
U
دنده کندکن
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
landing gear
U
ارابه فرود
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
gear level
U
دسته دنده
gear level
U
تبدیل کردن
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear grinder
U
ماشین پرداخت چرخ دنده
gear friction
U
اصطکاک چرخ دنده
gear cutter
U
دنده تراش
gear cutter
U
فرز
gear cluster
U
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear case
U
پوسته جعبه دنده
gear case
U
جعبه دنده
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear pump
U
پمپ دندهای
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
high gear
U
دنده قوی خودرو
herringbone gear
U
چرخ دندانه جناغی
spiral gear
U
چرخ دنده حلزونی
helical gear
U
چرخ دنده حلزونی
head gear
U
کلاه تمرین بوکس
head gear
U
روسری
head gear
U
پوشش سر
gear wheel
U
چرخ دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
gear box
U
گیربکس
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear housing
U
پوششچرخدنده
gear cable
U
کابلچرخدنده
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده مارپیچی
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
gear wheels
U
چرخ دنده ها
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
tumble gear
U
چرخ واسطه
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
training gear
U
گردونه در سمت
spur gear
U
چرخ دندانه دار
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
steering gear
U
جعبه فرمان
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
spur gear
U
دنده ملخی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear
U
دنده فرمان
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
switch gear
U
وسیله اتصال
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
planetary gear
U
دنده خورشیدی
bevel gear
U
دنده مورب
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
change gear
U
چرخ دندانه تبدیل
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
reverse gear
U
دنده معکوس
control gear
U
دستگاه کنترل
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
crown gear
U
چرخ دنده محدب
differential gear
U
دنده عقب اتومبیل
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
breathing gear
U
وسیله تنفسی
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
bevel gear
U
دنده کرامویل
bevel gear
U
چرخ دندانه مخروطی
beaching gear
U
سرسره قایق
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
breathing gear
U
ماسک تنفسی
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
driving gear
U
چرخ دنده محرک
flight gear
U
لباس پرواز
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
foxer gear
U
صداساز
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
fuse gear
U
متعلقات فیوز
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
gear box
U
جعبه دنده
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
elevating gear
U
چرخ دندانه بالابر
external gear
U
تاج دندانه خارجی
compasition gear
U
چرخ دنده مرکب
exhaust gear
U
چرخ دندانه خروجی
pull off
U
مقاومت کردن
pull down
U
خراب کردن
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to pull down
U
خراب کردن بی بنیه کردن
pull it out
U
پیروزی در واپسین لحظات
pull over
U
پیراهن کش ورزش
to pull
U
افسانه جعل کردن
pull down
U
دریافت کردن
pull over
U
اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
pull down
U
کاستن
to have the pull of
U
برتری داشتن بر
to have the pull of
U
اعمال نفوذکردن بر
to pull
U
اغراق گفتن
pull off
U
نیروی کشش برقی
to pull down
U
ویران کردن
pull down
U
پایین اوردن تخفیف دادن
pull over
U
عرق گیر
pull over
U
ژاکت
pull-in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull up
U
صعود
pull up
U
کاستن سرعت اسب
pull up
U
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
pull-out
U
ترک کردن
pull up to
U
به چیزی رسیدن
pull up to
U
با چیزی برابر شدن
pull up with
U
به چیزی رسیدن
pull up with
U
با چیزی برابر شدن
pull-out
U
عازم شدن
pull-out
U
بیرون امدن
pull up
U
جلو افتادن رسیدن
pull up
U
جلوگیری کردن
pull together
U
همکاری کردن
pull-in
U
متوقف شدن
pull-in
U
توقیف کردن
pull out
U
ترک کردن
pull out
U
عازم شدن
pull out
U
بیرون امدن
pull through
U
در تنگنا کمک یافتن
pull through
U
در سختی بکسی کمک کردن
pull through
U
در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
pull out
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
pull-out
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
to pull down
U
ارزان کردن
pull
U
بطرف خود کشیدن کشش
to pull through
U
به هدف خود رسیدن
to pull through
U
کامیاب شدن
pull
U
کشیدن
pull up
U
توقف کردن
[اتومبیل]
pull through
<idiom>
U
بهبود یافتن
pull over
<idiom>
U
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
pull (something) off
<idiom>
U
باانجام رساندن کامل کارها
pull
U
POP
pull
U
بازیابی داده از پشته
pull
U
کشیدن دندان
pull
U
کندن پشم کندن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com