Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
puff adder
U
یکجور افعی بزرگ افریقایی که چون برانگیخته شودتنش بادمیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adder
U
افزایشگر
adder
U
جمع کننده
adder
U
است
adder
U
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adder
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
adder
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder
U
ماشین جمع
adder
U
افعی
adder
U
مار جعفری
adder
U
جمعگر
adder
U
جمع کننده کامل یک بیتی که دو کلمه یک بیتی را در یک زمان جمع میکند
adder
U
تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند
analog adder
U
افزایشگر قیاسی
full adder
U
تمام افزایشگر
full adder
U
تمام جمع کننده
half adder
U
نیم افزایشگر
half adder
U
نیمه جمع کننده
parallel adder
U
افزایشگر موازی
parallel adder
U
جمع کننده موازی
three input adder
U
افزایشگر با سه ورودی
serial adder
U
جمع کننده سری
serial adder
U
افزایشگر نوبتی
adder's tongue
U
سرخس مارزبان
adder subtracter
U
افزایشگر- کاهشگر
adder subtractor
U
افزایشگر و کاهشگر
full adder
U
افزاریشگرکامل
two input adder
U
افزایشگر با دو ورودی
to puff out
U
بالا امدن
to puff out
U
کپه کپه کردن
to puff up
U
بالا امدن
to be out of puff
U
از نفس افتادن
to puff up
U
بادکردن
to puff up
U
کپه کپه بیرون امدن
to puff out
U
پف پف بیرون امدن
puff
U
پک زدن
puff
U
وزش باد وزیدن
puff
U
منفجر کردن منفجر شدن
puff
U
لاف زدن پف کردن
puff
U
بلوف زدن
puff
U
فوت
puff
U
چپق یا سیگارکشیدن
puff
U
پف
puff
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
to puff out
U
باد کردن
puff
U
مشروب گازدار پفک
puff pastry
U
شیرینی پفکی
puff paste
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
To puff with pride.
<proverb>
U
باد در کلاه افکندن.
puff paste
U
ادم توخالی
puff paste
U
ادم پفکی
puff paste
U
نان شیرینی پف کردن
puff paste
خمیر پف دار
to puff and blow
U
نفس نفس زدن
to puff and blow
U
سخت نفس کشیدن
to puff at a pipe
U
پک زدن به پیپ یا چپق
puff paste
پفک
puff box
U
پودر دان
puff ball
U
یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
powder puff
U
اسباب پودر زنی
puff pastry
U
شیرینی دارای خامهی پف کرده
puff pastry
U
نان خامهای
puff pastry
U
پف کرده
to puff a pipe
U
پک زدن به چپق
puff sleeve
U
آستینپفی
I ran out of breath
[puff]
.
U
از نفس افتادم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com