English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
profit margin U درصد سود از فروش خالص
profit margin U حاشیه سود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin U حد
margin U اندک حاشیه دار کردن
margin U لبه
margin U کنار
margin U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin U زمان یا فضای اضافی
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin U بودجه احتیاطی
margin U تفاوت
margin U مابه التفاوت
margin U جنبی
margin U حاشیهای
margin U میزان سود سهام
margin U سود ناویژه
margin U سود ناخالص
margin U مرز
margin U کناره
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin U حاشیه
noise margin U تفاوت خش
margin land U حد نهایی بازده زمین
margin land U حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
margin product U اضافه محصول
margin productivity U حد بهره وری تولید
margin productivity U نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
margin utility U مطلوبیت نهایی
margin revenue U سهم درامد از فروش
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
margin cost U هزینه جنبی
margin release U خروجازاشتباهات
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
margin control U کنترلاشتباهات
leaf margin U مهرهشکلتدافعیچپ
continental margin U مرزاقلیمی
crenulate margin U لبهکنگرهای
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
map margin U کناره نقشه
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
margin utility U حد مطلوبیت کالا
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
double-margin door U دو در با یک زبانه
margin of difference of weight in coins U حد ترخص
margin of difference of weight in coins U حد ترخیص allowance
profit U فایده
profit U منفعت
profit U سود بردن منفعت کردن
to his own profit U بفایده خودش
just profit U سود منصفانه
just profit U سود عادلانه
it did not profit me U فایدهای بمن نرساند
it did not profit me U مرا سودمند نبود
profit U نفع
profit U سود بردن
profit U فایده منفعت
profit U مزیت
profit U برتری
profit U منفعت بردن
profit U عایدی داشتن
she your profit with him U سودخودرابا اوتقسیم کنید
profit U فایده رساندن
to profit from something U سود بردن از چیزی
for-profit <adj.> U بازرگانی
profit U سود
for-profit <adj.> U تجارتی
for-profit <adj.> U تجاری
what will it profit you U چه سودی برای شما خواهدداشت
reasonable profit U منفعت عقلایی
retained profit U سود تقسیم نشده
target profit U سود مورد نظر
undivided profit U سود تقسیم نشده
to make a profit U منفعت کردن
pure profit U سود خالص
profit tax U مالیات بر سود
profit motive U انگیزه سود
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit centre U واحد دخل و خرج کننده
profit centre U مرکز سود
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
thoughtful of profit U سود
yearly profit U سود سالانه
to make a profit U سود بردن
non-profit-making U غیرانتفاعی
profit-making U درآمدزائیکردن
to profit by the accasion U موقع را مغتنم شمردن
What was your net profit? U خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
to profit by the accasion U از موقع استفاده کردن
thoughtful of profit U در فکر
taxable profit U سود مشمول مالیات
target profit U سود مطلوب
profit-taking U فروشسهام
profit cannibalism U افراط در تخفیف و ارزان فروشی
profit sharing U مشارکت در سود
best profit output U profit best
best profit point U نقطه بیشترین مقدار سود
best profit point U best
contingent profit U منفعت احتمالی
contingent profit U سود اتفاقی
corporate profit U سود شرکت سهامی
distributed profit U سود تقسیم شده
make a profit U سود بردن
economic profit U سود اقتصادی
excess profit U سود اضافی
best profit output U محصول در بیشترین مقدارسود
anticipated profit U سود مورد انتظار
profit sharing U تسهیم در سود
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing U مشارکت در سود
profit-sharing U تسهیم در سود
profit-sharing U سهم کارگران از سود
profit margins U حاشیه سود
profit sharing U سهم کارگران از سود
accounting profit U سود حسابداری
accounting profit سود از دیدگاه حسابداری
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
gross profit U سود ناخالص
normal profit U سود عادی
operating profit U سود عملیاتی
operating profit U سود ناخالص
profit margins U درصد سود از فروش خالص
principal and profit U مایه و سود
profit and loss U حساب سود وزیان
profit and loss U سود و زیان
profit and loss a U حساب سودوزیان
normal profit U سود متعارف
loss of profit U عدم النفع
interest profit U عایدی حاصل از بهره
distributed profit U سود توزیع شده
maximum profit U حداکثر سود
net profit U سود خالص
net profit U سود ویژه
undistributed corporate profit U سود تقسیم نشده شرکتها
profit and loss account U حساب سود و زیان
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
falling rate of profit U نرخ نزولی سود
pre tax profit U سود قبل از پرداخت مالیات
short run profit U سود در کوتاه مدت
I made a decent profit. U سود خوبی بر دم
Did you make any profit in this deal ? U آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
I shall personally undertake tht you make a profit. U من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com