Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
profit centre
U
مرکز سود
profit centre
U
واحد دخل و خرج کننده
profit centre
U
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
for-profit
<adj.>
U
بازرگانی
for-profit
<adj.>
U
تجارتی
for-profit
<adj.>
U
تجاری
it did not profit me
U
مرا سودمند نبود
it did not profit me
U
فایدهای بمن نرساند
to profit from something
U
سود بردن از چیزی
she your profit with him
U
سودخودرابا اوتقسیم کنید
to his own profit
U
بفایده خودش
what will it profit you
U
چه سودی برای شما خواهدداشت
just profit
U
سود عادلانه
just profit
U
سود منصفانه
profit
U
سود
profit
U
نفع
profit
U
سود بردن
profit
U
فایده منفعت
profit
U
مزیت
profit
U
برتری
profit
U
منفعت بردن
profit
U
فایده رساندن
profit
U
عایدی داشتن
profit
U
سود بردن منفعت کردن
profit
U
فایده
profit
U
منفعت
centre
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre
U
نقط ه میانی چیزی
right-of-centre
U
جناحراست محافظهکاران
right centre
U
مرکزقائم
centre third
U
سومینخطمیانی
centre
U
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
U
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
off centre
U
لنگ زدن
centre
U
میان
centre
U
مرکز
off-centre
U
لنگی
centre
U
وسط ونقطه مرکزی
centre
U
درمرکز قرارگرفتن
off centre
U
لنگی
centre
U
تمرکز یافتن
off-centre
U
لنگ زدن
centre
U
وسط
centre
U
محل
profit and loss
U
سود و زیان
profit and loss a
U
حساب سودوزیان
profit cannibalism
U
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
accumulated profit
U
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
principal and profit
U
مایه و سود
operating profit
U
سود ناخالص
operating profit
U
سود عملیاتی
profit and loss
U
حساب سود وزیان
normal profit
U
سود عادی
normal profit
U
سود متعارف
profit-making
U
درآمدزائیکردن
profit maximization
U
به حداکثر رسانیدن سود
profit motive
U
انگیزه سود
thoughtful of profit
U
در فکر
thoughtful of profit
U
سود
to make a profit
U
سود بردن
to make a profit
U
منفعت کردن
to profit by the accasion
U
از موقع استفاده کردن
to profit by the accasion
U
موقع را مغتنم شمردن
yearly profit
U
سود سالانه
non-profit-making
U
غیرانتفاعی
taxable profit
U
سود مشمول مالیات
target profit
U
سود مطلوب
profit tax
U
مالیات بر سود
pure profit
U
سود خالص
reasonable profit
U
منفعت عقلایی
retained profit
U
سود تقسیم نشده
undivided profit
U
سود تقسیم نشده
What was your net profit?
U
خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
target profit
U
سود مورد نظر
profit-taking
U
فروشسهام
accounting profit
U
سود حسابداری
distributed profit
U
سود توزیع شده
profit-sharing
U
سهم کارگران از سود
corporate profit
U
سود شرکت سهامی
contingent profit
U
سود اتفاقی
contingent profit
U
منفعت احتمالی
profit margin
U
درصد سود از فروش خالص
profit margin
U
حاشیه سود
profit margins
U
درصد سود از فروش خالص
profit margins
U
حاشیه سود
best profit output
U
profit best
best profit point
U
best
best profit point
U
نقطه بیشترین مقدار سود
best profit output
U
محصول در بیشترین مقدارسود
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
accounting profit
سود از دیدگاه حسابداری
distributed profit
U
سود تقسیم شده
make a profit
U
سود بردن
net profit
U
سود ویژه
maximum profit
U
حداکثر سود
loss of profit
U
عدم النفع
profit sharing
U
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
interest profit
U
عایدی حاصل از بهره
net profit
U
سود خالص
profit sharing
U
مشارکت در سود
profit-sharing
U
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
economic profit
U
سود اقتصادی
profit sharing
U
سهم کارگران از سود
profit-sharing
U
مشارکت در سود
profit sharing
U
تسهیم در سود
gross profit
U
سود ناخالص
profit-sharing
U
تسهیم در سود
excess profit
U
سود اضافی
conference centre
U
مرکزکنفرانس
left centre
U
مرکزچپ
centre-back
U
میانیعقب
centre-aisle
U
راهرویمیانی
centre wheel
U
چرخهمیانی
community centre
U
محلاجتماعات
Take me to the city centre?
U
مرا به مرکز شهر ببرید.
centre strap
U
نوارمیانی
centre spot
U
خالوسط
centre span
U
مرکزپل
centre post
U
قسمتبدونآرایش
centre point
U
نقطهمرکزی
centre pocket
U
مرکزی
centre pocket
U
گودال
nerve centre
U
مرکز فرمان
centre-stage
U
شرائطبسیار حساسو مهم
How far is it to city centre?
U
تا مرکز شهر چقدر راه است؟
shopping centre
U
مرکزخرید
centre of gravity
U
گرانیگاه
reception centre
U
مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
centre of gravity
U
مرکز ثقل
centre of mass
U
گرانیگاه
leisure centre
U
مرکزتفریحیورزشی
remand centre
U
بازداشتگاهموقت
left-of-centre
U
معتقدبهسوسیالیزم
health centre
U
مرکز سلامتی
garden centre
U
مکاندفنزباله
centre of mass
U
مرکز ثقل
detention centre
U
پذیرشهتل
centre mark
U
نقطهمرکزی
centre line
U
خطمرکزی
fluid centre
U
مرکز سیال
centre base
U
ستونمرکزی
centre back
U
نیمهعقب
cost centre
U
مرکز هزینه یابی
centre castle
U
پل فرماندهی
civic centre
U
میانگاه شهر
centre game
U
بازی مرکزی
civic centre
U
مرکز شهر
centre of activities
U
مرکز عملیات
surrending the centre
U
تفویض مرکز
centre pawns
U
پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure
U
مرکز فشار
centre chief
U
مهاجممیانی
centre circle
U
دایرهمرکزی
centre console
U
میزفرمانمرکزی
centre lane
U
بیندوخط
centre Keelson
U
مرکزالوارکیل
centre hole
U
مرکزگودال
centre half
U
نیمهمیانی
off centre load
U
بار خارج از مرکز
centre forward
U
مرکز
centre flag
U
پرچموسطی
centre fielder
U
بازیکنمرکزی
centre field
U
مرکززمین
centre electrode
U
الکترودمرکزی
centre court
U
حیاطمیانی
centre plate
U
keel drop
profit and loss account
U
حساب سود و زیان
pre tax profit
U
سود قبل از پرداخت مالیات
I made a decent profit.
U
سود خوبی بر دم
falling rate of profit
U
نرخ نزولی سود
undistributed corporate profit
U
سود تقسیم نشده شرکتها
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
Did you make any profit in this deal ?
U
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
short run profit
U
سود در کوتاه مدت
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
centre service line
U
خطسویسزنیمیانی
centre face-off circle
U
دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre back vent
U
پیلیپشت
principal centre of affairs
U
مرکز مهم امور
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
urban centre of a community
U
مرکز شهرک
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
centre holding variation
U
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre of crest circle
U
مرکز خمیدگی
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
in the centre near the railway station
U
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
What's the fare to city centre?
U
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
centre of crest circle
U
مرکز انحنای ستیغ
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
runway centre line markings
U
خطوسطخیابان
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
He was spending money right,left and centre.
U
چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com