Perdic | production account | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	production account U	حساب تولید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	production U	تولید
	production U	تولید کردن
	production U	ایجاد
	production U	فراورده محصول
	production U	فراوری
	production U	استخراج
	production U	عمل اوری ساخت
	production U	تولید محصول
	production U	فرآورده کارگاه
	production U	تولید دستهای
	production U	ساخت مواد برای فروش
	production U	حاصل دادن
	production U	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
	production U	سرعت ساخت محصول
	production U	کنترل ساخت یک محصول
	production U	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
	production U	ارائه ساخت
	production U	محصول عمل
	production U	تولید حجم بزرگ محصولات
	production U	اقامه
	production U	ارائه
	over production U	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
	over production U	محصول زیادی
	on account of U	علی الحساب
	to account U	علی الحساب
	not on any account U	اصلا روی هیچ حسابی
	account for U	توضیح دادن
	on account of U	بواسطه
	on no account	به هیچ دلیل
	on no account U	اصلا
	on no account	به هیچ وجه
	on my own account U	بابت خودم
	on my own account U	بحساب خودم
	on account of U	بعلت
	on account U	علی الحساب
	to take into account U	اهمیت دادن به
	to take into account U	درنظرگرفتن
	to take into account U	درحساب اوردن
	To consider . To take into account . U	درنظر گرفتن
	take something into account <idiom> U	بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
	on your own account U	بابت خود [بحساب خود]
	on account of somebody [something] U	به خاطر
	on account of somebody [something] U	به علت
	on account of somebody [something] U	ناشی از
	to take something into account U	چیزی را در حساب آوردن
	I'm doing it on my own account, not for anyone else. U	این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
	No one sent me, I am here on my own account. U	هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
	to t. to account U	زیر account امده است
	account U	دلیل موجه اقامه کردن
	to take something into account U	در نظر گرفتن چیزی
	of no account U	ناچیز
	account U	وضع سود و زیان
	account U	حساب
	account U	مسئول بودن
	account U	شرح
	account U	نقل کردن
	account U	سبب
	account U	گزارش
	of no account U	بی اهمیت
	account U	حساب صورت حساب
	account	شمردن
	account U	تخمین زدن دانستن
	account U	حساب کردن
	account U	محاسبه نمودن
	account U	حساب پس دادن
	account U	ذکر علت کردن
	account U	بیان علت
	account U	صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
	account U	مشتری
	account U	نگهداری حسابها
	account U	نام یکتای کاربر در شبکه یا سیستم Online
	account U	حساب داشتن در بانک
	account U	رکورد نام کاربر
	account U	کلمه رمز و حقوق دستیابی به شبکه یا سیستم Online
	account U	اهمیت گزارش
	account U	بررسی مقدار زمان و منابعی که هر کاربر شبکه یا سیستم Online استفاده میکند
	pair production U	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
	mass production U	تولید ماشینی
	production control U	کنترل تولید
	production method U	روش تولید
	production coefficient U	ضریب تولید
	roundabout production U	تولید با کارائی بیشتر
	production capacity U	فرفیت تولید
	series production U	سری سازی
	production cost U	هزینه تولید
	means of production U	ابزار تولید
	production efficiency U	کارائی تولید
	mechanical production U	تولید ماشینی
	production cost U	ارزش ساخت
	mode of production U	شیوه تولید
	mass production U	تولید انبوه
	mode of production U	طرز تولید
	means of production U	وسایل تولید
	mode of production U	وجه تولید
	scale of production U	مقیاس تولید
	relations of production U	رابطه تولید
	period of production U	دوره تولید
	production process U	فرایند تولید
	production engineer U	مهندس تولید
	production process U	روند ساخت
	production program U	برنامه تولید
	production programme U	برنامه تولید
	production efficiency U	کارائی در تولید
	production routine U	روال تولید
	production rule U	قاعده
	production rule U	تولید
	production run U	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
	production technique U	فن تولید
	production technique U	روش فنی تولید
	production frontier U	مرز تولید
	production function U	تابع تولید
	production gap U	شکاف تولید
	production time U	زمان ساخت
	pilot production U	تولید نمونه
	power of production U	نیروی تولید
	production index U	شاخص تولید
	production time U	زمان تولید
	production management U	مدیریت تولید
	production missile U	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
	production of oil U	استخراج نفت
	production overheads U	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
	production part U	بخش تولید
	production facility U	سهولت تولید
	production period U	دوره تولید
	production planning U	برنامه ریزی تولید
	production base U	مبنای تولید یا تولیدات ملی
	mass production U	تولید بمقدارزیاد
	production line U	خط تولید
	bulk production U	تقسیم سوخت درفروف کوچک
	census of production U	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
	census of production U	امار سرشماری
	ingot production U	تولید شمش
	production platform U	سکویتولیدات
	production of sound	تولیدات صدا
	production desk U	میزمحصولات
	cost of production U	هزینه تولید
	census of production U	امارگیری در خصوص تولید
	production adviser	مشاوره محصولات
	electricity production U	تولیدالکتریسیته
	volume of production U	حجم تولید
	bulk production U	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
	branches of production U	رشتههای تولید
	production lines U	خط تولید
	production cycle U	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
	mass-production U	تولید انبوه
	agents of production U	عوامل تولید
	factors of production U	عوامل تولید
	production factors U	عوامل تولید
	aliterary production U	فراورده یا محصول ادبی تالیف
	aliterary production U	تصنیف
	an artistic production U	عمل یا کار صنعتی
	batch production U	تولید زیاد یک نوع کالا
	batch production U	تولیدانبوه
	branches of production U	شاخههای تولید
	track production U	شروع تعقیب هدف
	surplus production U	تولید اضافی
	surplus production U	فزونی تولید
	flow of production U	جریان تولید
	factory production U	تولید کارخانهای
	factor of production U	عامل تولید
	surplus production U	مازاد تولید
	energy production U	تولید نیرو
	energy production U	تولید انرژی
	flow of production U	گردش تولید
	elasticity of production U	کشش تولید
	food production U	تولید غذا
	forces of production U	نیروهای تولید
	production process U	جریان تولید
	track production U	فهور هدف
	full production U	تولید کامل
	full production U	تولید در حداکثرفرفیت
	mass production U	بس فراوری
	settlement of account U	صلح
	to make an account of U	اهمیت دادن به
	what is the limit on my account? U	حد اعتبار حساب من چقدراست؟
	savings account U	حساب پس انداز
	how much can I overdraw on my account? U	چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
	stock account U	حساب موجودی
	account with [at] a bank U	حساب بانکی
	to give an account of U	گزارش و توضیح دادن
	to call to account U	بازخواست یامواخذه کردن از حساب خواستن از
	credit account	حساب اعتباری
	return account U	صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
	unit of account U	واحد محاسبه
	residuary account U	حساب ترکه
	realization account U	حساب تبدیل دارائیهای شرکت به پول نقد
	realization account U	حساب تسویه
	real account U	حساب دارایی غیرمنقول
	to turn to account U	بهرمندشدن از ضایع نکردن
	budget account	حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
	to turn to account U	مورداستفاده قراردادن سودبردن از
	sales for the account U	فروش نسیه
	real account U	حساب خرید املاک
	You must account for every penny.	باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
	To take into account (consideration). U	بحساب آوردن
	By no means . By no account .	به هیچ وجه
	sales for the account U	فروش مدت دار
	saving account U	حساب پس انداز
	return account U	حساب بازگشت
	expense account U	صورت هزینه حساب خرج