English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prime contract U قرارداد اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] U قرارداد کار بدون مدت
prime U نخستین اولیه
prime U رنگ اول را زدن
prime U استر کردن
prime U اولی
prime U چاشنی گذاشتن
prime U خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
prime U بسیار مهم
prime U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
Y prime U مشتق ایگرگ [ریاضی]
Y prime U ایگرگ پریم [ریاضی]
prime U گرم کردن موتور
prime U راه انداختن
prime U مهمترین
prime U زبده
prime U نخست
prime U اول
prime U درجه یک اغاز
prime U بهار جوانی
prime U کمال بهترین قسمت
prime U اصلی
prime U برجسته
prime U عمده بار کردن
prime U تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
prime U قبلا تعلیم دادن
prime U اماده کردن
prime U عمده
prime U تحریک کردن
prime U مجهزساختن
prime meridian U نصف النهار مبداء
prime movers U دستگاه محرک
prime movers U محرک اصلی
prime of life U عنفوان جوانی
prime of life U بهار عمر
prime ministership U نخست وزیری
prime movers U وسیله کشش
prime movers U پیش قطار
prime mover U یدک کش
prime mover U پیش قطار
prime mover U وسیله کشش
prime mover U دستگاه محرک
prime mover U محرک اصلی
prime movers U عامل محرک کل
prime movers U خدا
prime movers U یدک کش
prime meridian U نصف النهار مبدا
prime meridian U دایره نیمروز مبدا
prime meridian U نصف النهار مبداء یا گرینویچ
ex prime minister U رئیس الوزرای سابق
prime coat U روکش نخستین
prime coat U اندود نفوذی
prime coat U روکش اصلی
prime color U رنگ ابتدایی
prime color U رنگ مقدماتی
prime cost U قیمت تمام شده محصول
prime cost U هزینه پایه
prime cost U هزینه متغیر
prime cost U ارزش اولیه
prime costs U هزینههای اولیه
prime implicant U عمده دلالت کننده
prime impression U دعوی بدوی
prime impression U دعوی ابتدایی
prime meridian U نصف النهار گرینویچ
ex prime minister U نخست وزیرپیشین
prime mover U خدا
prime mover U عامل محرک کل
prime rate U نرخ بهره پایه
prime shift U نوبت اول
prime time U ساعات پر شنونده
prime time U ساعات پر بیننده
prime time U ساعات اوج
prime focus U تمرکزنخست
prime suspect U آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
Mersenne prime U اعداد مرسن [ریاضی]
prime number U عدد اول [ریاضی]
prime rate U نرخ پایه
prime number U عدد اول
Prime Ministers U رئیس الوزرا
Prime Ministers U صدر اعظم
Prime Ministers U نخست وزیر
Prime Minister U رئیس الوزرا
Prime Minister U صدر اعظم
Prime Minister U نخست وزیر
prime numbers U عدد اول
prime number theorem U قضیه اعداد اول [ریاضی]
her prime of life is past U عنفوان جوانی وی گذشته است
prime rate of interest U نرخ بهره ترجیحی
prime vertical circle U دایره قائم اصلی
prime membrane lining U پوشش اسفالتی با روش قیرپاشی
prime facie evidence U قرائن فاهری
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
prime focus observing capsule U کپسولجذبکنندهتمرکزنخست
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
in contract U طبق قرارداد
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
contract with U عقد کردن
contract U عقد
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract U تعهد
by contract U بطور مقاطعه
all in contract U قراداد کلی
contract U منقبض کردن
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
according to the contract no. ... U طبق قرارداد شماره ...
contract U کنترات کردن منقبض کردن
contract U مقاطعه کاری کردن
contract U منقبض شدن مخفف کردن
contract U قرردادبستن
contract U : پیمان بستن
contract U کنترات پیمان .
contract U همکشیدن
contract U پیمان
contract U قرارداد
contract U منقبض شدن
contract U مقاطعه
contract U قرارداد بستن
contract U :قرارداد
contract U دچارشدن
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract U رابطه متعاقدین
provisions of a contract U شرایط قرار داد
provisions of a contract U مواد قرار داد
quasi contract U شبه عقد
quasi contract U شبه قرارداد
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
unconditional contract U عقد منجز
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
assignment of contract U واگذاری قرارداد
conclude a contract U منعقد کردن عقد
conclude a contract U عقد بستن
completion of contract U امضای قرارداد
completion of a contract U انجام دادن قرارداد
completion of a contract U انجام یک قرارداد
breach of contract U تخلف از قرارداد
breach of contract U نقض مفادقرارداد
breach of contract U نقض قرارداد
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
based on a contract U قراردادی
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
composition contract U قرارداد ارفاقی
avoidance of a contract U لغو یک قرارداد
assignment of contract U انتقال قرارداد
enter into a contract U عقد بستن
revocable contract U عقد مجاز
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
unauthorized contract U عقد فضولی
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract U قراردادایقاعی
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract U عقد صحیح
validity of a contract U اعتبار قرارداد
validity of contract U صحت قرارداد
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract U عقد باطل
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
written contract U پیمان نامه
futures contract U قرارداد سلف
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
revocable contract U عقد جایز
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to come within the scope of a contract U در حیطه یک قرارداد بودن
reward contract U عقد جعاله
sales contract U قرارداد فروش
service contract U قرارداد خدمت
service contract U قرارداد انجام خدمت
service contract U قرارداد خدماتی
simple contract U قرارداد شفاهی
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
social contract U قرار داد اجتماعی
social contract U قرارداد اجتماعی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
stipulation of a contract U مفاد قرارداد
the contract is still valid U قراردادباعتبار
the contract is still valid U خودباقی است
the life of a contract U مدت یک قرارداد
to put to contract U بمناقصه گذاشتن
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
futures contract U قرارداد اینده
dishonour a contract U قرارداد را محترم نشمردن
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
contract work U پیمانکاری
contract termination U فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
contract specification U مشخصات قرارداد
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
conditional contract U عقد معلق
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
frustration of contract U بی نتیجه ماندن قرارداد
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
formula of contract U صیغه عقد
forced contract U عقد مکره
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
executory contract U عقد موجل
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com