Perdic | pressure sensitive pen | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	pressure sensitive pen U	قلم حساس به فشار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	pressure sensitive keyboard U	صفحه کلید حساس به فشار
Other Matches

	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	اعمال فشار کردن
	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	فشار خون دارد
	sensitive U	حساس
	sensitive U	آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
	sensitive U	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
	sensitive U	مهم
	sensitive U	دارای حساسیت
	sensitive U	نفوذ پذیر
	light sensitive U	با حساسیت نوری
	context sensitive U	حساس نسبت به متن
	coloring sensitive U	حساسیت رنگ
	case sensitive U	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
	graze sensitive U	ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
	context sensitive help U	کمک حساس به قرینه
	sensitive zone U	منطقه حساس
	sensitive to light U	حساس نسبت به روشنایی
	graze sensitive U	ماسوره مخصوص تیر کمانه
	sensitive clay U	رس حساس
	sensitive plant U	حساسه
	sensitive plant U	گیاه حساس
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
	a sensitive subject [topic] U	موضوعی حساس
	touch sensitive panel U	صفحه حساس به تماس
	case sensitive search U	جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
	light sensitive layer U	لایه یا قشر حساس در برابرنور
	light sensitive resistor U	مقاومت حساس در برابر نور
	context sensitive help key U	کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
	light sensitive cell U	سلول حساس در برابر نور
	touch sensitive display U	صفحه نمایش حساس لمسی
	youch sensitive screen U	صفحه حساس به تماس
	touch sensitive tablet U	تابلو حساس به تماس
	He is jealous . He is sensitive on matters of honor . U	غیرتی است
	pressure U	فشار هوا
	pressure U	سنگین
	f.pressure U	فشارمایع
	pressure U	بار
	pressure U	فشردن مضیقه
	pressure U	مشقت
	pressure U	بار سنگین مصائب وسختیها
	pressure U	فشار
	pressure from outside U	فشار از بیرون [خارج]
	pressure hull U	بدنه ضد فشار
	pressure cabin U	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
	pressure cabin U	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
	pressure gaverner U	تنظیم کننده فشار
	pressure lamp U	چراغ تلمبهای
	pressure casting U	قطعه ریخته گری فشاری
	pressure device U	ماسوره فشاری
	pressure cook U	دیگ زودپز
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure head U	ارتفاع فشار
	pressure gauge U	فشارسنج
	pressure gauge U	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
	pressure front U	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
	pressure fraction U	کسر فشاری
	pressure face U	سمت فشار
	pressure drop U	افت فشار
	pressure device U	عامل فشاری مین
	pressure curve U	خم فشار
	pressure curve U	منحنی فشار
	pressure cook U	تحت فشار پختن
	pressure cook U	دردیگ زودپزپختن
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	pressure breathing U	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
	molding pressure U	فشار قالب
	mean effective pressure U	فشار موثر متوسط
	manifold pressure U	فشار گازگاه
	low pressure U	منطقه کم فشار
	low pressure U	سهل العبور
	low pressure U	فشار خفیف
	low pressure U	فشار کم
	loss of pressure U	افت فشار
	gage pressure U	فشار گیج
	lateral pressure U	فشار جانبی
	pressure gage U	فشارسنج
	kinetic pressure U	فشار سینتیک
	internal pressure U	فشار درونی
	intermediate pressure U	فشار متوسط
	intake pressure U	فشار ورودی
	molding pressure U	فشار پرس
	oil pressure U	فشارسنج روغن
	pressure balance U	فشارسنج
	pressure altitude U	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
	pressure adjustment U	تنظیم فشار
	pressure above the atmosphere U	فشار بالای جو
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	pore pressure U	فشار درونی
	pitot pressure U	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	piston pressure U	فشار پیستون
	partial pressure U	فشار جزیی
	partial pressure U	فشار جزئی
	partial pressure U	فشار جرئی یا سهمی
	osmotic pressure U	فشار اسمزی
	oil pressure U	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
	initial pressure U	فشار ابتدایی
	pressure lubrication U	دستگاه روغنکاری فشاری
	to be under deadline pressure U	عجله داشتن
	pressure bar U	قسمتفشار
	pressure cookers U	دیگ زودپز
	wind pressure U	فشار باد
	wheel pressure U	فشار چرخ
	wave pressure U	فشار حاصل از موج
	water pressure U	فشار اب
	vapour pressure U	فشار بخار اب
	vapor pressure U	فشار بخار
	vapor pressure U	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
	uplift pressure U	فشار بالابرنده
	pressure change U	تغییراتفشار
	pressure control U	کنترلفشار
	pressure dial U	درجهفشار
	pressure of time U	فشار زمانی
	time pressure U	فشار زمانی
	partial pressure U	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
	He always works best under pressure . U	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
	The pressure of the atmosphere U	فشار جو ؟( اتمسفر )
	water under pressure U	آبتحتفشار
	pressure vessel U	فشار
	pressure vessel U	فرف
	pressure tube U	لولهفشار
	pressure screw U	پیچفشرده
	pressure plate U	صفحهنگهدار
	total pressure U	فشار کل
	to bear pressure upon U	فشار اوردن بر
	tire pressure U	فشار هوای لاستیک
	pressure wave U	موج فشار
	pressure transducer U	مبدل فشار
	pressure tendency U	گرایش فشار
	pressure taping U	انشعاب فشار سنجی
	pressure sweeping U	روبیدن فشاری
	pressure surface U	سطح پیزومتریک
	pressure surface U	سطح فشار
	pressure suit U	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
	sense of pressure U	حس فشار
	pressure sense U	حس فشار
	pressure regulator U	شیر فشار شکن
	pressure regulator U	شیر تنظیم
	pressure points U	نقطههای گیرنده فشار
	pressure weld U	جوش دادن فشاری
	pressure weldable U	قابل جوشکاری فشاری
	pressure welding U	جوش فشاری
	systolic pressure U	فشارخون انقباضی
	swelling pressure U	فشار در اثر ازدیاد حجم
	static pressure U	فشار ایستایی
	static pressure U	فشار ثابت هوا
	starting pressure U	فشار استارت
	sound pressure U	فشار صوت
	social pressure U	فشار اجتماعی
	reservoir pressure U	فشار مخزن
	reduced pressure U	فشار کاهیده
	reacted pressure U	فشار واکنش شده
	radiation pressure U	فشار تشعشع
	pulse pressure U	فشار نبض
	pressure welding U	جوشکاری فشاری
	pressure of speech U	فشار تکلم
	head pressure U	ارتفاع فشاری
	effective pressure U	فشار موثر
	edge pressure U	فشار لبه
	barometric pressure U	فشار بارومتری
	brush pressure U	فشار زغال
	economic pressure U	فشار اقتصادی
	earth pressure U	فشار خاک
	earth pressure U	رانش خاک
	earth pressure U	فشار حاصل از خاک
	soil pressure U	رانش خاک
	dynamic pressure U	فشار پویا
	barometric pressure U	فشار جو
	equilibrium pressure U	فشار تعادلی
	group pressure U	فشار گروهی
	gauge pressure U	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
	gage pressure U	فشار مانومتری
	seepage pressure U	فشار روان ابی
	flow pressure U	فشار روان ابی
	back pressure U	پی فشار
	back pressure U	فشار متقابل
	external pressure U	فشار برونی
	external pressure U	فشار خارجی
	excess pressure U	فشار اضافی
	barometric pressure U	فشار هوا
	dynamic pressure U	فشار محرکه درونی
	dynamic pressure U	فشار دینامیکی
	bearing pressure U	فشار یاطاقان
	contact pressure U	فشار تماسی
	constant pressure U	فشار ثابت
	cabin pressure U	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
	compression pressure U	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
	collapse pressure U	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
	blast pressure U	فشار کوره بلند
	boost pressure U	فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
	brake pressure U	نیروی ترمز
	centre of pressure U	مرکز فشار
	bearing pressure U	فشار بردگاهی
	critical pressure U	فشار بحرانی
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	direct pressure U	تعاقب کردن مستقیم دشمن
	direct pressure U	فشار مستقیم
	differential pressure U	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
	diastolic pressure U	فشار دیاستولی
	diastolic pressure U	فشار خون انبساطی
	bearing pressure U	فشار تکیه گاهی