Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pressure points
U
نقطههای گیرنده فشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
at all points
U
درهمه جا
points
U
پلاتین دلکو
points
U
قطبهای پلاتین
at all points
U
در همه نقاط
sticking points
U
نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points
U
نکتهیاصلی
sticking points
U
حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
sticking points
U
مرز ناجنبایی
sticking points
U
نقطهی عدم تحرک
points of order
U
اخطار نظامنامهای
win on points
U
پیروزی با امتیاز
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
direction of points
U
جهتیاب
points lever
U
اهرم پلاتینی
points motor
U
موتورپلاتینی
crossing points
U
نقطه تلاقی
crossing points
U
محل برخورد دو خط
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
awarding of points
U
امتیاز دادن
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
points signal
U
نقاطعلامتدار
points of sailing
U
نقاطقایقسواری
cardinal points
U
چهار جهت اصلی
cardinal points
U
جهات اصلی
needle points
U
نوکهای سوزنی
ignition points
U
پلاتین دلکو
ignition points
U
پلاتین
loss on points
U
باخت با امتیاز
lagrangian points
U
نقاط لاگرانژی
vital points
U
نقاط حساس بدن
interactional points
U
نقاط تلاقی
interactional points
U
نقاط تماس
intercardinal points
U
جهات فرعی
intermediate points
U
جهات میانی
fourteen points
U
طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
key points
U
نقاط حساس
the four cardinal points
U
جهات اربعه
stadia points
U
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
quadrantal points
U
جهات فرعی
quadrantal points
U
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
contact points
U
نوکهای کنتاکت
design points
U
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
key points
U
نقاط مهم
points of view
U
لحاظ
distance between two points
U
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
turning points
U
نقطه چرخش
turning points
U
مرحله قاطع نقطه تحول
turning points
U
نقطه برگشت
boiling points
U
نقطه جوش
boiling points
U
عصبانیت
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
decimal points
U
ممیز اعشار
turning points
U
نقطه لولای چرخش
decimal points
U
نقطه اعشار
decimal points
U
ممیز اعشاری
decimal points
U
ممیز
talking points
U
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
boiling points
U
درجه جوش
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
match points
U
اخرین امتیاز
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
rallying points
U
محل تجمع مجدد
points of view
U
نقطه نظر
points of view
U
دیدگاه
points of view
U
نظریه
points of view
U
دید
rallying points
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
boiling points
U
نقطه غلیان
freezing points
U
نقطه انجماد
exclamation points
U
این علامت !
freezing points
U
درجه یخ بندان
exclamation points
U
علامت تعجب
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
bay with black points
U
کهر دست وپا مشکی
manually-operated points
U
مدیریتدستینقاط
all points addressable graphics
U
نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
cardinal points effect
U
اثر چهار جهت اصلی
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
all points addressable mode
U
حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
bay with black points
U
قره کهر
pressure
U
بار سنگین مصائب وسختیها
f.pressure
U
فشارمایع
pressure
U
فشار هوا
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
pressure
U
سنگین
pressure
U
بار
pressure
U
فشار
pressure
U
مشقت
pressure
U
فشردن مضیقه
pressure casting
U
قطعه ریخته گری فشاری
pressure cook
U
دردیگ زودپزپختن
pressure cook
U
تحت فشار پختن
pressure cabin
U
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure curve
U
منحنی فشار
pressure cook
U
دیگ زودپز
pressure curve
U
خم فشار
pressure gradient
U
گرادیان فشار
pressure gaverner
U
تنظیم کننده فشار
pressure gaverner
U
ناطم فشار
pressure gauge
U
فشارسنج
pressure gauge
U
فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure fraction
U
کسر فشاری
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
kinetic pressure
U
فشار سینتیک
pressure face
U
سمت فشار
pressure drop
U
افت فشار
pressure device
U
عامل فشاری مین
pressure device
U
ماسوره فشاری
pressure cabin
U
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance
U
فشارسنج
low pressure
U
فشار کم
low pressure
U
منطقه کم فشار
partial pressure
U
فشار جرئی یا سهمی
uplift pressure
U
فشار بالابرنده
osmotic pressure
U
فشار اسمزی
oil pressure
U
دستگاه اندازه گیری فشار روغن
molding pressure
U
فشار پرس
low pressure
U
فشار خفیف
molding pressure
U
فشار قالب
mean effective pressure
U
فشار موثر متوسط
manifold pressure
U
فشار گازگاه
loss of pressure
U
افت فشار
lateral pressure
U
فشار جانبی
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure adjustment
U
تنظیم فشار
pressure above the atmosphere
U
فشار بالای جو
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure
U
فشار درونی
pitot pressure
U
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure
U
فشار پیستون
pressure gage
U
فشارسنج
partial pressure
U
فشار جزیی
partial pressure
U
فشار جزئی
oil pressure
U
فشارسنج روغن
low pressure
U
سهل العبور
to be under deadline pressure
U
عجله داشتن
water under pressure
U
آبتحتفشار
pressure cookers
U
دیگ زودپز
sense of pressure
U
حس فشار
wind pressure
U
فشار باد
wheel pressure
U
فشار چرخ
wave pressure
U
فشار حاصل از موج
water pressure
U
فشار اب
vapour pressure
U
فشار بخار اب
vapor pressure
U
فشار بخار
vapor pressure
U
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
total pressure
U
فشار کل
pressure bar
U
قسمتفشار
pressure change
U
تغییراتفشار
pressure of time
U
فشار زمانی
time pressure
U
فشار زمانی
partial pressure
U
[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
He always works best under pressure .
U
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere
U
فشار جو ؟( اتمسفر )
pressure vessel
U
فشار
pressure vessel
U
فرف
pressure tube
U
لولهفشار
pressure screw
U
پیچفشرده
pressure plate
U
صفحهنگهدار
pressure dial
U
درجهفشار
pressure control
U
کنترلفشار
to bear pressure upon
U
فشار اوردن بر
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
systolic pressure
U
فشارخون انقباضی
pressure transducer
U
مبدل فشار
pressure tendency
U
گرایش فشار
pressure taping
U
انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping
U
روبیدن فشاری
pressure surface
U
سطح پیزومتریک
pressure surface
U
سطح فشار
pressure suit
U
لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
pressure sense
U
حس فشار
pressure regulator
U
شیر فشار شکن
pressure regulator
U
شیر تنظیم
pressure of speech
U
فشار تکلم
pressure lubrication
U
دستگاه روغنکاری فشاری
pressure lamp
U
چراغ تلمبهای
pressure hull
U
بدنه ضد فشار
pressure wave
U
موج فشار
pressure weld
U
جوش دادن فشاری
swelling pressure
U
فشار در اثر ازدیاد حجم
static pressure
U
فشار ایستایی
static pressure
U
فشار ثابت هوا
starting pressure
U
فشار استارت
sound pressure
U
فشار صوت
social pressure
U
فشار اجتماعی
reservoir pressure
U
فشار مخزن
reduced pressure
U
فشار کاهیده
reacted pressure
U
فشار واکنش شده
radiation pressure
U
فشار تشعشع
pulse pressure
U
فشار نبض
pressure welding
U
جوشکاری فشاری
pressure welding
U
جوش فشاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com