English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power line filter U صافی جریان برق
power line filter U یکنواخت کننده برق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line filter U صافی همهمه
line filter U صافی خط
line filter U صافی شبکه
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
power line U خط جریان قوی
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
filter U صاف کردن
filter U صاف کردن نور
filter U فیلتر
filter U صافیدن
filter U صافی پالایه
filter U توری
filter U پالونه
filter U صافی
filter U اب صاف کردن
filter U تصفیه کردن
filter U پالودن صاف کردن
filter U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter U پالودن
filter U الگی اعداد دودویی برای انتخاب بیتهای مختلف از کلمه دو دویی
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter U انتخاب کلمه چند بیتی
l filter U فیلتر سلفی
filter U انتخاب رکوردهای مختلف از فایل پایگاه داده ها
filter U فیلتر صافی
filter U صاف کردن یا شدن
filter U پالایه
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter crystal U کریستال صافی
filter condenser U خازن صافی
filter command U فرمان FILTER
filter circuit U مدار صافی
filter layer U لایه صافی
filter paper U کاغذ صافی
filter curve U منحنی صافی
filter disc U قرص صافی
filter disk U قرص صافی
filter packing U لایی صافی
filter packing U پوشش صافی
filter network U شبکه ی صافی
filter element U المنت فیلتر
filter flask U بالن صافی
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
filter chock U چوک صافی
filter tips U سیگار فیلتردار
porous filter U صافی متخلخل
filter tips U فیلتر سیگار
filter tip U سیگار فیلتردار
filter tipped U سیگار دارای فیلتر
filter bed U صافی اب
filter-tipped U سیگار دارای فیلتر
filter stick U لوله صافی دار
filter add U کمک صافی
filter bed U صافی شنی
filter capacitor U خازن صافی
electric filter U صافی الکتریکی
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center U مرکزتوزیع اطلاعات
filter characteristic U مشخصه صافی
filter tip U فیلتر سیگار
filter blocks U اجر توخالی
filter cover U پوششفیلتر
fuel filter U صافی بنزین
filter press U صافی فشاری
gravel filter U صافی شنی
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
absorbent filter U صافی جذب
oil filter U صافی روغن
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absolute filter U صافی صد در صد
differentiating filter U صافی ممیز
scratch filter U صافی پیکاپ
air filter U فیلترهوا
petrol filter U صافی بنزین
polarizing filter U صافی قطبی
colour filter U فیلتررنگ
light filter U صافی نور
quadrature filter U مدار تربیعی
frequency filter U صافی فرکانس
nominal filter U صافی میکرونی
noise filter U صافی همهمه
interference filter U صافی پارازیت
crystal filter U صافی بلورین
acoustic filter U صافی صوتی
water filter U صافی اب
wet filter U فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
filter layer U لایه پالایش
cuno filter U نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
bandpass filter U فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
fuel filter U صافی سوخت
lint filter U فیلترتهلگن
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
suction filter U صافی مکنده
interference filter U صافی تداخل
integrating filter U صافی جمع کننده
red safelight filter U فیلتراشعهمفیدقرمز
low pass filter U صافی پایین گذر
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
narrow band filter U صافی فلزات باریک
colour selection filter U فیلترجداکنندهرنگ
air-cleaner filter U هواکشتصفیههوا
high pass filter U صافی بالا گذر
band pass filter U فیلتر میانگذر
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
fluted filter paper U کاغذ صافی چین دار
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
low pass acoustical filter U صافی پایین گذر صوتی
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
band pass filter circuit U مدار صافی باند پاس
automatic filter coffee maker U صافیقهوهجوشاتوماتیک
high pass acoustical filter U صافی صوتی بالا گذر
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line fault U تماس خطوط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
useful power U توان مفید
power i U طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power saw U اره ماشینی
will power <idiom> U قدرت
power saw U دستگاه اره
power [over somebody/something] U قدرت [ بر کسی یا چیزی]
useful power U قدرت مفید
to the power of [three] U به توان [سه] [ریاضی]
power U توان [ریاضی]
in power U دارای اختیارات
in power U صاحب مقام
power U قوه [ریاضی]
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
power on U روشن کردن
power up U روشن کردن
power up U برق
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U دولت
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U قوه یا توان
power U اقتدار و اختیار
power U راندن
power U نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power U قدرت نیرو
power U شدت
power U توانایی
power U انرژی
power U قوه
power U درشت نمایی قدرت دوربین
power U برقی
power U برتری
power U قدرت
power U زور
will-power U قدرت اراده
e. power U نیروی اجرایی
e. power U قوه مجریه
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
p in power to do something U عدم نیروبرای کردن کاری
power U توان نیرو
power U برق
power U اقتدار سلطه نیروی برق
power U دستگاه برقی
power U توان
power U نیرو
power U توان برقی
power U زور بکاربردن
outside power U جریان خارجی
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
will-power U عزم راسخ
will-power U تصمیم
will to power U قدرت خواهی
will-power U اراده
power U قدرت دیدذره بین
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down U قطع نیرو
power down U قطع برق خاموش کردن
power U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power U حذف توان کامپیوتر
power U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U توان از دست رفته
power U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U خاموش کردن یک وسیله
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
wattles power U توان کور
discriminating power U توان افتراق
idle power U توان کور
disquisitive power U قوه جستجویاتفحص
hydroelectric power U نیروی برقابی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com