English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power line U خط جریان قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
power line filter U صافی جریان برق
power line filter U یکنواخت کننده برق
Other Matches
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
line to line fault U تماس خطوط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U حذف توان کامپیوتر
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power [over somebody/something] U قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power U قوه یا توان
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U دولت
power U اقتدار و اختیار
power U راندن
power U قوه
power U توانایی
power U انرژی
power U شدت
power U قدرت نیرو
power U توان از دست رفته
power U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
will to power U قدرت خواهی
power on U روشن کردن
will-power U عزم راسخ
to the power of [three] U به توان [سه] [ریاضی]
power U توان [ریاضی]
power U قوه [ریاضی]
power saw U دستگاه اره
power saw U اره ماشینی
useful power U توان مفید
power i U طرح شماره یک بازی با سه مدافع
e. power U نیروی اجرایی
e. power U قوه مجریه
power U خاموش کردن یک وسیله
power U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
will-power U قدرت اراده
will-power U تصمیم
will-power U اراده
useful power U قدرت مفید
will power <idiom> U قدرت
power U قدرت
power U زور
power down U قطع برق خاموش کردن
power down U قطع نیرو
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power up U برق
power up U روشن کردن
in power U صاحب مقام
in power U دارای اختیارات
outside power U جریان خارجی
p in power to do something U عدم نیروبرای کردن کاری
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power U توان نیرو
power U برتری
power U دستگاه برقی
power U درشت نمایی قدرت دوربین
power U برقی
power U توان
power U نیرو
power U توان برقی
power U زور بکاربردن
power U نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power U قدرت دیدذره بین
power U برق
power U اقتدار سلطه نیروی برق
gripping power U چسبندگی
great power U کشور با قدرت
great power U قدرت بزرگ جهانی
gripping power U دوسیدگی
knowledge is power U دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
sea power U کشور دریایی
thermal power U مقدار حرارتی
the power of imagination U قوه تصور
the power of imagination U نیروی پندار
true power U توان حقیقی
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
labor power U توان نیروی کار
fluctuating power U توان نوشی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
fluxing power U قدرت سیلان
limited power U اختیارات محدود
lifting power U نیروی خیزش
full power U اختیارات تام
lifting power U نیروی بالابری
power-on button U دکمهروشنشدندستگاه
legislative power U قوه مقننه
social power U قدرت اجتماعی
sounp power U توان صوتی
thermal power U توان حرارتی
heating power U توان حرارتی
power current U جریان قوی
idle power U توان کور
wattles power U توان کور
starting power U توانایی راه اندازی
starting power U قدرت راه اندازی
internal power U مصرف داخلی
internal power U توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
instantaneous power U توان لحظهای
input power U قدرت ورودی
input power U توان ورودی
increase of power U افزایش قدرت
super power U ابر نیرو
invested with power U دارای اختیار
invested with power U اختیار داده شده
source of power U منبع انرژی
power switch U کلید قدرت
hiding power U قدرت پوشش
interference power U توان پارازیت
high power U تفنگ شکاری بزرگ
hoisting power U نیروی صعودی
horse power U اسب بخار
horse power U قدرت اسب
horse power U توان موتور
source of power U منبع قدرت
judicial power U قوه قضاییه
hydroelectric power U نیروی برقابی
super power U ابر قدرت
To have power and influence. U تیغ برایی داشتن
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
countervailing power U نیروی همسنگ
power turbines U توربینهایقدرت
power train U آموزشقدرت
power takeoff U قدرت
power socket پریز برق
power indicator U شاخصروشن
cutting power U قدرت برش
damping power U قدرت میرایی
damping power U امکان استهلاک
power button U دکمهروشن
deprive someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
divest someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
countervailing power U قدرت همسنگ
TV power button U دکمهروشنکنندهتلوزیون
Power of distiction. U قوه تشخیص
colornig power U قدرت رنگ امیزی
combat power U قدرت رزمی
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
power-sharing U روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
power worker U فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
complex power U توان مختلط
complex power U توان موهومی
power point U اتصالبرق
constant power U توان ثابت
constant power U توان دائمی
power cut U قطعبرق
corridors of power U مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
diagonal power U قدرت قطری
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
world power U ابرنیرو
world power U جهان نیرو
executive power U قوه مجریه
executive power U قوه اجرائیه
explosive power U توان انفجاری
wattless power U توان راکتیو یا غیرموثر
wattless power U توان هرز
fire power U قدرت اتش
fire power U قدرت تیراندازی
fire power U نیروی اتش
veer on power U با دوار زنجیر دادن
vector power U توان برداری
true power U توان واقعی
engine power U قدرت موتور
power transfer U انتقال انرژی
power-on light U چراغروشنشدندستگاه
discriminating power U توان افتراق
dispersive power U توان پاشندگی
disquisitive power U قوه جستجویاتفحص
gripping power U قدرت مهارکنندگی
driving power U قدرت محرکه
economic power U قدرت اقتصادی
effective power U قدرت موثر
effective power U توان موثر
electric power U توان برقی
emissive power U قدرت صدور
world power U کشوربسیار قوی
world power U قدرت جهانی
world power U قدرت دنیوی
true power U توان متوسط
power of production U نیروی تولید
power function U تابع توانی
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com