Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
port arms
U
پیش فنگ
port arms
U
فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arms
U
جنگ افزار
up in arms
U
مسلح واماده جنگ
under arms
U
تحت سلاح
under arms
U
مجهز باسلحه سبک و انفرادی
take up arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
up in arms
<idiom>
U
آماده حمله
to take up arms
U
مسلح شدن
arms
U
نشان دولتی نیرو
all arms
U
کلیه نیروها
in arms
U
مسلح
to take arms
U
جنگ اغاز کردن
in arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
present arms
U
پیش فنگ کردن
present arms
U
پیش فنگ فرمان پیش فنگ
profession of arms
U
تخصص نظامی گری
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
profession of arms
U
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
right shoulder arms
U
فرمان دوش فنگ
stack arms
U
فرمان چاتمه فنگ
spiral arms
U
بازوهای مارپیچی
sling arms
U
حالت بند فنگ
side arms
U
جنگ افزارکمری
side arms
U
اسلحه کمری
shoulder arms
U
دوش فنگ
sergeant at arms
U
مامور اجرا و انتظامات
sergeant at arms
U
فراش
sergeant at arms
U
مامور اجرا
right shoulder arms
U
فرمان ازراست نظام
present arms
U
پیش فنگ
inspection arms
U
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
king of arms
U
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
man at arms
U
سرباز
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
oder arms
U
پافنگ
order arms
U
فرمان پافنگ
order arms
U
پافنگ
order arms
U
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
orders arms
U
پافنگ
passage at arms
U
زدو خورد
passage at arms
U
نبرد مواقعه
passage of arms
U
نبرد
passage of arms
U
رزم
passage at arms
U
پیکار
passage of arms
U
جنگ
passage of arms
U
زد و خورد
fire arms
U
اسلحه ی گرم
stack arms
U
چاتمه کردن تفنگها
with open arms
U
بااغوش باز بابازوهای گشاده
with the arms crossed
U
دست بسینه
with folded arms
U
دست بسینه
with arms folded a
U
دست بسینه
To lay down ones arms .
U
اسلحه رابزمین گذاشتن
to trainb arms
U
تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to present arms
U
نشانه روی کردن
to present arms
U
پیش فنگ کردن
comrade in arms
U
سرباز
comrade in arms
U
همخدمت
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
with folded arms
U
دست به سینه
achievement of arms
U
مجموعه ای از نشان های زرهی
to keep at arms length
<idiom>
U
رو ندادن
with open arms
<idiom>
U
با گرمی استفاده کردن
arms race
U
مسابقه تسلیحاتی
comrades in arms
U
همخدمت
comrades in arms
U
سرباز
to pile arms
U
چاتمه زدن
to lay down ones arms
U
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
to bear arms
U
خدمت نظام کردن
to bear arms
U
سربازی کردن
suspension of arms
U
اتش بس
suspension of arms
U
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
suspension of arms
U
اتش بس موقت
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
supply arms
U
یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
stack arms
U
تفنگها راچاتمه کنید
to carry arms
U
سربازشدن
to carry arms
U
سلاح برداشتن
to lay down arms
U
ترک جنگ کردن
to keep at arms length
U
اشنائی نکردن با
to keep at arms length
U
دوری کردن از
to fold in ones arms
U
دراغوش گرفتن
to fly to arms
U
سلاح برداشتن
to fly to arms
U
اماده جنگ شدن
to fling out ones arms
U
بازوهاراناگهان گشادن
to cross the arms
U
دست بسینه گذاشتن
small arms
U
سلاحهای سبک
combined arms
U
یکان مرکب
combined arms
U
رستههای مرکب
combined arms
U
مرکب
small arms
U
سلاحهای کالیبر کوچک
arms control
U
کنترل سلاح
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
combat arms
U
رسته رزمی
coat of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
small arms
U
جنگ افزارسبک یا کالیبر کوچک
bear arms
U
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
arms control
U
کنترل جنگ افزار
carry arms
U
دوش فنگ
bear arms
U
تحت سلاح رفتن
coats of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
combat support arms
U
یکان پشتیبانی رزمی
combat support arms
U
رسته پشتیبانی رزمی
to pinion the arms of a person
U
کت کسیرا بستن
combined arms army
U
ارتش مرکب
arms control measures
U
مقررات کنترل جنگ افزار اقدامات کنترلی جنگ افزار
arms material position
U
شغل همه رستهای
roller board and arms
U
بازوهاوبردغلتک
The jacket is too tight in the arms.
U
این ژاکت بازوهایش تنگ است.
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms team
U
تیم مرکب
combined arms team
U
تیم رستههای مرکب
To fling ones arms round some bodys neck .
U
دست را دورگردن کسی انداختن
port
U
مدخل
port
U
سمت چپ ناو
port
U
ریل اطراف ناو
port
U
حمل کردن مزغل تیراندازی
port
U
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port
U
دروازه
port
U
دریچه
port
U
مجرا
port
U
دریچه تبدیل برنامه
port
U
شیار هادی دهانه
port
U
درگاه
port
U
مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port
U
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port
U
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port
U
یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port
U
به آن وصل است را انتخاب کند
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port
U
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port
U
پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port
U
روزنه
port
U
اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port
U
دهانه
port
U
باب
port
U
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port
U
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port
U
بندر گاه
port
U
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port
U
درب درگاه
port
U
بندر ورودی
last port
U
شیپور عزا
last port
U
شیپور خاموشی
port
U
بندر
port
U
بندرگاه
i/o port
U
مدخل ورودی و خروجی
port
U
لنگرگاه
port
U
مامن مبدا مسافرت
port
U
فرودگاه هواپیما
port
U
دورازه
port
U
در رو مخرج
way port
U
بندر سر راه
port
U
دماغه
out port
U
بندر دور از مقصد
port
U
ترابردن
port
U
بردن
port
U
ببندر اوردن حمل کردن
out port
U
بندرخارج از محوطه
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
port
U
شراب شیرین بارگیری کردن
port
U
مجرای عبورروغن
free port
U
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port
U
بندر ازاد
port
[software]
U
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
serial port
U
درگاه ترتیبی
serial port
U
مدخل سری
video port
U
قسمتنمایش
supply port
U
درگاه تامین
supply port
U
درگاه تدارکاتی
car port
U
گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
car port
U
سایبان اتومبیل
Port-au-Prince
U
شهر پورت اوپرنس
ejection port
U
دهانهپرتاب
keyboard port
U
قسمتاتصالصفحهکلید
modem port
U
قسمتقرارگیریمدم
network port
U
قسمتکارباشبکهاینترنت
port glass
U
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
terminal port
U
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
terminal port
U
بندر مقصد
port hand
U
دستسویچپ
printer port
U
قسمتاتصالبهچاپگر
transfer port
U
دریچهانتقال
treaty port
U
بندر پیمانی
compensating port
U
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
inlet port
U
سوپاپ ورودی
inlet port
U
دریچه ورودی
intake port
U
دریچه ورودی
intake port
U
سوپاپ ورودی
main port
U
بندر اصلی
main port
U
,
main port
U
refrencestation : syn
main port
U
port principal
memory port
U
درگاه حافظه
midi port
U
دریچه یا درگاه IDI
minor port
U
بندر کوچک
naval port
U
بندر دریایی
cargo port
U
دریچه بارگیری ناو
captain of the port
U
افسر انتظامات بندر
parallel port
U
درگاه موازی
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com