English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polo stick U چوگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polo U بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
polo U چوگان بازی
polo shirt U بلوزیقهمردانه
indoor polo U چوگان در تالار سرپوشیده
polo-necked U نوعیپولیور
water polo U واترپلو
water polo U بازی فوتبال ابی
water polo U بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water polo U واترپولو
polo neck U یقهایستادهپشت
polo coat U پالتو پشم شتر
polo collar U یقهمردانه
polo dress U پیراهنیقهمردانه
water polo ball U توپواتریولو
high goal polo U چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
polo-neck sweater U بلوزیقهاسکی
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick-up U برجستگی داشتن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick with <idiom> U ماندن با
non-stick U تفلون
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick out U اصرار کردن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
stick out U پیش امدگی داشتن
stick out U جلو امدن
stick out U متحمل شدن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick around U درنگ کردن
to stick up U گردن فرازی کردن
stick U الصاق تاخیر
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
he wants the stick U چوب میخواهد
stick-on U چسبنده چسبناک
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick U تردیدکردن
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U چوب بازی هاکی
stick U چوب بازی
stick U گروه پرنده
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick U وقفه
non-stick U ناچسبنده
stick U چسباندن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
stick U چسبناک
stick U وضع چسبندگی
stick U چماق
stick U عصا
stick U الصاق کردن چوب
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick U فرورفتن
stick U چسبیدن
stick U تخته موج سواری شلاق
stick up U برجستگی داشتن
to stick up for U دفاع کردن از
to stick up U مقاومت کردن
to stick up U تندنوشتن
non-stick U ته لیز
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
non-stick U نچسب
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
to stick up for U پشتی کردن
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
non-stick U ناچسبان
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
English stick U عصایانگلیسی
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
shooting stick U صندلی عصایی
pogo stick U چوب پای فنردار
stick shift U دندهی دستی
stick shifts U دندهی دستی
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
folding stick U چسبدوطرفه
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
stick shift U دسته دنده
gear stick U دسته دنده اتومبیل
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
yard stick U خط کش [ابزار]
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
glue stick U چسبپمادی
ortho-stick U عصایهدایتگر
player's stick U چوببازیکنهاکی
quadruped stick U عصایچهارپایه
shed stick U چوبنخ
stick eraser U چوبپاککن
stick umbrella U چتردستهچوبی
French stick U قرصدراز نازک نان
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick in the mud U محافظه کار
walking stick U عصا
walking stick U چوبدستی
walking stick U حشره راست بال امریکایی
buff stick U چوبیکه چرم
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
dipper stick U کاسه بیل
stick in the mud U بیعرضه
stick-in-the-mud U طفره رو
filter stick U لوله صافی دار
composing stick U قالب حروف چینی
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
broom stick U دسته جاروب
stick-in-the-mud U بیعرضه
stick-in-the-mud U ادم کند
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U محافظه کار
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick-in-the-muds U طفره رو
stick-in-the-muds U ادم کند
stick in the mud U طفره رو
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
gun stick U سنبه تفنگ
joss stick U چوب جاس
size stick U قالب اندازه گیری
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
stick brush U قلم مو
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick plane U رنده میله دار
stick plane U رنده با تیغه گرد
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
swagger stick U چوب دستی کوچک
swagger stick U باتون
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
size stick U الت اندازه گیری پا
night stick U چوب باتون
gun stick U میل سمبه تفنگ
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
ingot stick U شمشه
job stick U دسته بازی
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
night stick U باتون
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
The stamp doesnt stick. U این تمبر نمی چسبد
stick to (a story/the facts) <idiom> U وفادارماندن
folding meter stick U خط کش [ابزار]
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
short end (of the stick) <idiom> U غیر منصفانه
batten [shed stick] U کجی [چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
double meter stick [American] U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com