English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
police office U کلانتری
police office U پاسگاه پلیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
police U شهربانی
police U اداره شهربانی
police U پاسبان
police U حفظ نظم وارامش
police U کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
police U پلیس
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police U شرطه
known to the police U دارای سابقه در شهربانی
air police U دژبان نیروی هوایی
police officers U افسر شهربانی
the police headquaters U اداره کل شهربانی
police officers U پاسبان
police officers U افسر پلیس
police dog U سگ نگهبان
police officer U افسر شهربانی
police officer U پاسبان
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police state U حکومت پلیسی
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U حکومت پلیسی
police officer U مامور پلیس
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
police dog U سگ پلیس
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Metropolitan Police U نیرویپلیسلندن
police constable U پلیسباپائینتریندرجه
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
riot police U پلیسضدآشوب
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
police officers U مامور پلیس
border police U پلیس مرزبانی
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
frontier police U پلیس مرزبانی
chief of police U رئیس شهربانی
police officer U افسر پلیس
police station U مرکز پلیس
police forces U نیروی پلیس
police forces U دادگاه پلیس
military police U دژبان
police raid U حمله ناگهانی پلیس
police court U محکمه خلاف
police raid U ورود ناگهانی پلیس
sergeant in the police U سرپاسبان
police forces U نیروی انتظامی
police force U دادگاه پلیس
police station U ایستگاه پلیس
police station U کلانتری
police stations U کلانتری
police stations U مرکز پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
police force U نیروی انتظامی
police force U نیروی پلیس
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
punitive police U نیروی شهربانی که بمحلی می فرستندو حقوق افرادبایدازاین محل داده شود
police licence U ضرورت شعری
police headquarters U اداره کل شهربانی
police court U دادگاه خلاف
police court U کلانتری
police court U ضابطین شهربانی
police calls U استمداد پلیس
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
under police surveillance U تحت نظر پلیس
police magistrate U رئیس دادگاه لغزش
police power U نیروی انتظامی
prefect of police U رئیس شهر بانی
police reporter U مخبر پلیس
police reporter U خبرنگارنظامی
police power U دادگاه پلیس
the police are on his track U شهربانی اوراتعقیب میکند
police power U نیروی پلیس
copper [police officer] U پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
A posse of police officers and soldiers U یک دسته از پاسبان و سرباز
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
to i. anyone with an office U به کسی منصب دادن
to r. any one in an office U کسی رادوباره به منصبی گماشتن
little office U نماز مخصوص حضرت مریم
Near our office . U نزدیک اداره ما
office U شغل
office U اطاق
office U اطاق دفتر
office U وفیفه
office U کامپیوتر کوچک
office U مناسب برای استفاده در شرکت
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office U شغل عمومی
office U مقام
office U اشتغال
office U کار وفیفه
office U خدمت
office U محل کار اداره
office U دفتر کار
office U دفتر
office U منصب
office U محل کار
office U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office U در دفتر
office U اداره
office U مسئولیت احرازمقام
stationery office U اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
booking office U باجه فروش بلیت
Where is the booking office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office U دفتر اطلاعات
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
ticket office U باجه فروش بلیت
ticket office U باجه بلیت فروشی
ticket office U باجه
booking office U باجه رزرو بلیت
subhome office U شعبه دفتر اصلی
subhome office U شعبه اصلی یک اداره
tenure of office U تصدی
tenure of office U زمامداری
the foreign office U وزارت خارجه
Where is the booking office? U باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the post office? U پستخانه کجاست؟
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
investiture with an office U اعطای منصب
ticket office U محل فروش بلیت
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
office-holders U کارمند دولت
office-holders U صاحب مقام
office-holders U دیوان سالار
office-holders U دیوان گر
office tower U برجکارهایاداری
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
office-holders U صاحب منصب دولت
office-holder U دیوان گر
placement office U موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
booking office U گیشهفروشبلیط
government office U اداره دولتی
office-holder U دیوان سالار
sorting office U مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
the relevant office U اداره مسیول
office-holder U صاحب منصب دولت
office-holder U کارمند دولت
office-holder U صاحب مقام
registry office U اداره ثبت
land office U اداره املاک وثبت اراضی
inquiry office U اداره خبر گیری
india office U اداره امورهندوستان
india office U وزارت هند
office bearer U بعدا پرسیده شود
holy office U جامعه راهبان ومومنین
audit office U دفتر حسابرسی
audit office U اداره حسابرسی
head office U دفتر مرکزی
head office U اداره مرکزی
inquiry office U دفتر اطلاعات
intelligence office U دفتر راهنمایی
labour office U اداره کارگزینی
post office U محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
engineering office U دفتر مهندسی
job office U دفتر کارگاه
jack in office U رسیده است
jack in office U ادم باد درسرکه تازه بمقام
investiture with an office U برگماری بکار
intermediate office U مرکز میانی
intelligence office U دفتر اطلاعات
governor's office U فرمانداری
good office U مساعی جمیله
automated office U دفتر خودکار
drawing office U دفتر نقشه کشی
war office U وزارت جنگ
cash office U دایره صندوق
cash office U صندوق
central office U تلکس و تلگراف
central office U مرکز تلفن
central office U دفتر مرکزی
census office U اداره امار و ثبت احوال
drawing office U دفتر طراحی
during his tenure of office U درمدت تصدی او
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
finance office U اداره دارایی
branch office U شعبه
exchange office U مرکز تلفن خودکار
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
branch office U دفتر شعبه
end office U شعبه جز
end office U دفتر انتهایی
electronic office U محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
census office U دایره سجل و احوال
printing office U چاپخانه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com