Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pocket money
U
پول جیب
Money burnes a hole in his pocket.
U
پول تو جیب اش بند نمی شود
Take your money out of your pocket.
U
پولت را از جیب دربیاور
money burns a hole in his pocket
<idiom>
U
پول تو دستش بند نمی شود
Other Matches
Money for jam . Money for old rope .
U
پول یا مفتی
Protection money. Racket money.
U
باج سبیل
money begets money
<idiom>
U
پول پول می آورد
pocket
U
پولی
pocket
U
حباب
pocket
U
جیب
pocket
U
کیسه هوایی
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
pocket
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket
U
کوچک جیبی
pocket
U
محاصره شدن
pocket
U
پیش رفتگی خط جبهه
pocket
U
فرورفتگی
pocket
U
بجیب زدن
pocket
U
درجیب پنهان کردن
pocket
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
U
نقدی
she had him in her pocket
U
کاملابراواختیارمیکرد
pocket
U
جیب دار درجیب گذاردن
front pocket
U
جیبجلو
patch pocket
U
جیبرویسینه
seam pocket
U
جیبرویدرز
stake pocket
U
جیبتودهای
top pocket
U
حفرهفوقانی
vertical pocket
U
جیبعمودی
empty pocket
U
ادم بی پول یا تهی کیسه
welt pocket
U
جیبنواری
batten pocket
U
بادبان
pocket-sized
U
جیبی
They picked my pocket.
U
جیبم رازدند
outside ticket pocket
U
جیبکوچکبیرونی
mock pocket
U
جیبساختگی
door pocket
U
جیبدر
gusset pocket
U
جیبپاکتی
fork pocket
U
محفظهانشعابی
foot pocket
قالب پا
flap pocket
U
جیبلبهدار
exterior pocket
U
کیفبازشو
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
interior pocket
U
جیبداخلی
i am rials in pocket
U
سه ریال سود بردم
inset pocket
U
جیبمخفی
i am 0 rials out of pocket
U
05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
hidden pocket
U
جیبمخفی
watch pocket
U
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
pocket lamp
U
چراغ قوه
pocket lamp
U
لامپ کوچک
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket judgment
U
سند قطعی لازم الاجرا
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
pocket edition
U
چاپ جیبی کتاب
pocket computer
U
کامپیوتر جیبی
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket book
U
دفتر بغلی
pocket book
U
کیف بغلی
pocket billiards
U
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket battleship
U
رزمناو تندرو و سبک
one pocket billiard
U
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses
U
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
pocket meter
U
سنجه جیبی
pocket picking
U
جیب بری
pocket piece
U
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
centre pocket
U
مرکزی
centre pocket
U
گودال
bottom pocket
U
سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
back pocket
U
جیبپشتی
watch pocket
U
جیب ساعتی
vest pocket
U
جیب جلیقه
vest pocket
U
مخصوص
vest pocket
U
جیبی
lime pocket
U
پوشش اهک
the furniture of ones pocket
U
دارایی جیب
slash pocket
U
جیب عمودی درجهت درزلباس
pocket veto
U
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket split
U
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket pistol
U
بغلی عرق
pocket pistol
U
طپانچه جیبی
out of pocket expenses
U
هزینه واقعی
trouser pocket
U
جیب شلوار
pocket rules
U
خط کش های تاشو
[ابزار]
pocket rules
U
خط کش های جیبی
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش جیبی
[ابزار]
air pocket
U
منفذ
air pocket
U
بادگیر
called pocket
U
کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
armature pocket
U
شیار ارمیچر
chip pocket
U
شیار دندانههای اره
pocket calculators
U
حسابگر جیبی
pocket handkerchief
U
دستمال جیبی
pocket calculator
U
ماشین حساب جیبی
air pocket
U
چاه هوایی
pocket watch
U
ساعت جیبی
pocket calculator
U
حسابگر جیبی
pocket handkerchiefs
U
دستمال جیبی
pocket knife
U
چاقوی جیبی
pocket knives
U
چاقوی جیبی
air pocket
U
دست انداز هوایی
bottle pocket billiard
U
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
pants pocket
[American E]
U
جیب شلوار
trousers pocket
[American E]
U
جیب شلوار
To pick somebodys pocket.
U
جیب کسی را زدن
poker pocket billiards
U
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
To put ones hand in ones pocket.
U
دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
front top pocket
U
جیببالایجلویشلوار
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
hand warmer pocket
U
جیببقل
hand-warmer pocket
U
جیبگرم کنندهیدست
ast welt pocket
U
جیبپیشسینهای
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
broad welt side pocket
U
جیبپهنپهلو
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
money on d.
U
پول سپرده
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
money
U
جایزه نقدی
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
near money
U
شبه پول
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
money
U
سکه
near with one's money
U
خسیس
value for money
U
قدرت خرید پول
value for money
U
ارزش پول
value of money
U
ارزش پول
money
U
پول
money
اسکناس
money
U
مسکوک ثروت
his money is more than can
U
پولیش بیش
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
money on d.
U
وجه امانعی
be in the money
<idiom>
U
در پول غلت خوردن
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
f. money
U
پول فراوان
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
He is in the money.
U
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
role of money
U
نقش پول
retention money
U
پول گرویی
possession money
U
حق الاجرا
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
passage money
U
راه
requistion for money
U
پول
requistion for money
U
درخواست
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
sound money
U
پول قوی
soft money
U
پول ضعیف
smart money
U
مطلع
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
smart money
U
خسارت
smart money
U
پاداش زیان
passage money
U
خوراک
short of money
U
کم پول
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
passage money
U
غذا
scant of money
U
بی پول
scant of money
U
کم پول
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
quantity of money
U
مقدار پول
passage money
U
معاش کردن
purchase money
U
در CL ثمن
penury of money
U
کمیابی پول
ready money
U
پول فراهم شده
Money peters out.
U
پول کم کم تمام می شود.
purchase money
U
قیمت جنس
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
raise money
U
فراهم کردن پول
raise money
U
جمع اوری کردن پول
I'm not made of money!
<idiom>
U
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
possession money
U
حق النسبی
to be rolling in money
<idiom>
U
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
penury of money
U
قحط پول
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
ready money
U
پول موجود
ready money
U
پول نقد
prize money
U
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
passage money
U
تاکردن
promotion money
U
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
sound money
U
پول سالم
money sink
<idiom>
U
گودال پول
[کیسه پول سوراخدار]
save money
U
پس انداز کردن
save money
U
به دقت خرج کردن
Count the money to see if it is right.
U
پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
time is money
<idiom>
U
وقت طلاست
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
He got the money from me by a trick.
U
با حقه وکلک پول را از من گرفت
have money to burn
<idiom>
U
پول از پارو بالا رفتن
He is saving his money.
U
پولهایش راجمع می کند
To touch someone for money.
U
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
I am pinched for money.
U
دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
To swindle money out of somebody.
U
با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To be a money grubber.
U
پول پرست بودن
To raise money.
U
پول فراهم کردن
To be wallowing in money .
U
غرق درپول بودن
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
Changing money
U
تبدیل پول و ارز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com