English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pocket judgment U سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
judgment U قضاوت
judgment U دادنامه
judgment U رای
judgment U فتوی
judgment U داوری دادرسی
judgment by d. U حکم غیابی
d. judgment U حکم صریح یا روشن
d. of judgment U روز داوری
value judgment U داوری ارزشی
judgment U حکم
foreign judgment U رای دادگاه خارجی
enforceable judgment U رای قطعی
absolute judgment U قضاوت مطلق
judgment by default U حکم غیابی
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
declaratory judgment U حکم اشعاری
foreign judgment U حکم دادگاه خارجی
judgment debt U محکوم به مالی
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
reversal of judgment U فسخ رای
reversal of judgment U نقض حکم
pronouce a judgment U حکم دادن
pronouce a judgment U رای دادن
enforcement of a judgment U اجرای حکم
pass a judgment U رای دادن
judgment on technicalities U حکم شکلی
ex parte judgment U حکم غیابی
judgment by defult U حکم غیابی
object of judgment U محکوم به
pass a judgment U حکم دادن
judgment on procedural matters U حکم شکلی
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
she had him in her pocket U کاملابراواختیارمیکرد
pocket U حباب
pocket U فرورفتگی
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket U نقدی
pocket U محاصره شدن
pocket U بجیب زدن
pocket U درجیب پنهان کردن
pocket U جیب دار درجیب گذاردن
pocket U پولی
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
pocket U جیب
pocket U کیسه هوایی
pocket U پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket U کوچک جیبی
stake pocket U جیبتودهای
fork pocket U محفظهانشعابی
front pocket U جیبجلو
foot pocket قالب پا
flap pocket U جیبلبهدار
vest pocket U مخصوص
exterior pocket U کیفبازشو
vest pocket U جیب جلیقه
watch pocket U جیب ساعتی
batten pocket U بادبان
watch pocket U جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
back pocket U جیبپشتی
bottom pocket U سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket U گودال
centre pocket U مرکزی
door pocket U جیبدر
gusset pocket U جیبپاکتی
hidden pocket U جیبمخفی
inset pocket U جیبمخفی
trouser pocket U جیب شلوار
pocket calculator U ماشین حساب جیبی
welt pocket U جیبنواری
pocket-sized U جیبی
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. U پولت را از جیب دربیاور
pocket watch U ساعت جیبی
They picked my pocket. U جیبم رازدند
air pocket U دست انداز هوایی
pocket rule U خط کش جیبی [ابزار]
interior pocket U جیبداخلی
mock pocket U جیبساختگی
outside ticket pocket U جیبکوچکبیرونی
patch pocket U جیبرویسینه
seam pocket U جیبرویدرز
top pocket U حفرهفوقانی
vertical pocket U جیبعمودی
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
pocket rule U خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
pocket calculator U حسابگر جیبی
pocket money U پول جیب
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket U سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket U 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
lime pocket U پوشش اهک
one pocket billiard U بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses U هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses U هزینه واقعی
pocket battleship U رزمناو تندرو و سبک
empty pocket U ادم بی پول یا تهی کیسه
chip pocket U شیار دندانههای اره
pocket calculators U حسابگر جیبی
pocket handkerchief U دستمال جیبی
pocket handkerchiefs U دستمال جیبی
pocket knife U چاقوی جیبی
pocket knives U چاقوی جیبی
air pocket U منفذ
air pocket U بادگیر
air pocket U چاه هوایی
armature pocket U شیار ارمیچر
called pocket U کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket billiards U بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book U کیف بغلی
pocket book U دفتر بغلی
pocket pistol U بغلی عرق
pocket lamp U لامپ کوچک
pocket lamp U چراغ قوه
pocket meter U سنجه جیبی
pocket picking U جیب بری
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket split U باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket pistol U طپانچه جیبی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
pocket veto U رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket computer U کامپیوتر جیبی
pocket edition U چاپ جیبی کتاب
slash pocket U جیب عمودی درجهت درزلباس
vest pocket U جیبی
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
ast welt pocket U جیبپیشسینهای
pants pocket [American E] U جیب شلوار
trousers pocket [American E] U جیب شلوار
poker pocket billiards U بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
hand-warmer pocket U جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket U جیببقل
front top pocket U جیببالایجلویشلوار
To pick somebodys pocket. U جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket. U دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
bottle pocket billiard U بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Money burnes a hole in his pocket. U پول تو جیب اش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
money burns a hole in his pocket <idiom> U پول تو دستش بند نمی شود
broad welt side pocket U جیبپهنپهلو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com