English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
playing the board U بازی بر صفحه
playing the board U بازی فی نفسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
playing U ضربه به توپ
playing U رقابت
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing U بازی کردن
playing U خلاصی داشتن
playing U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing U خلاصی بازی
playing U حرکت ازاد
playing U کیفیت یاسبک بازی
playing U اداره مسابقه
playing U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
playing U بازی
playing U تفریح بازی کردن
playing U تفریح کردن ساز زدن
playing U الت موسیقی نواختن
playing U زدن
playing U رل بازی کردن
playing U روی صحنهء نمایش فاهرشدن
playing U نمایش نمایشنامه
role-playing U نقش گزاری
role playing U نقش گزاری
playing cards U گنجفه
playing cards U ورق گنجفه
playing cards U ورق بازی , برگ
playing card U گنجفه
playing card U ورق گنجفه
playing card U ورق بازی , برگ
playing coach U مربی
playing area U محدوده زمین
playing the man U بازی روانی
playing dead U مرده نمایی
game playing U playing computerizedgame
playing surface U مسطحمیزبازی
playing window U پنجرهنمایش
long playing U صفحه 33 دور
playing the man U بازی با حریف
playing court U زمین بازی
playing time U مدت بازی
playing fields U زمین فوتبال
playing field U میدان بازی
playing field U زمین بازی
playing field U زمین فوتبال
playing fields U میدان بازی
playing fields U زمین بازی
computerized game playing U بازیهای کامپیوتری
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
playing field for American football U زمینبازیفوتبالامریکایی
playing field for Canadian football U زمینبازیفوتبالکانادایی
across the board یکسره
above board U بی حیله
across the board U شامل تمام طبقات
above board به طور آشکار
across the board U سرجمع
over the board U بازی شطرنج حضوری
board U تخته
board U تابلو
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U میز غذا
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board U جلد کردن تخته
to go on board U سوارکشتی شدن
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
go by the board U از ناو پرت شدن
by the board U از طرف پهلوی ناو
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
To get on board. U سوار کشتی شدن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board U غذای روی میز
board U برد
board U منزل کردن
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board U تابلوی امتیازات
board U روکش کردن
board U سکوی شیرجه
board U صفحه یامیز شطرنج
board U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U شدن
board U تخته حاوی نقشه
board U سوار
board U هیات
board U میزشوریادادگاه
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U صفحه مدار
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U کشتی
board U پانسیون شدن
board U اغذیه
board U تخته پوش کردن
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U مقوا
sliding board U سراشیبی
sliding board U سرسره
side board U میز قفسه دار
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
shoulder board U پیش فنگ
side board U میز پا دیواری
side board U میز کناری
splash board U سپر پاشنه قایق
spring board U تخته شیرجه
tea board U سینی
takeoff board U تخته پرش طول
system board U برد سیستم
switch board U تابلوی برق
switch board U صفحه تقسیم برق
switch board U صفحه کلید برق یاتلفن
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board U مقوای ضخیم
on board regulation U تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board U تابلو وضعیت
side board U میز دم دستی
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board U تابلوی وضعیت
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
terminal board U تخته اتصال سیم
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board U صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board U پلاتینگ برد
deck board U کف پالت
panel board U تابلوی برق
open board U صحنه خلوت شطرنج
ouija board U لوح احضار
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board U کارت
paste board U مقوا
particle board U تخته خرده چوب
particle board U نوتخته
paddle board U تخته شنا
press board U مقوای فشرده
programmer board U برد برنامه ریز
selection board U هیات گزینش
seguin board U تخته سگن
sea board U خط ساحلی
sea board U دریاکنار
sea board U کناردریا
sea board U کناره دریا
scale board U تخته نازک
scaffold board U تخته زیر پا
scaffold board U تخته چوب بست
running board U تخته رکاب اتومبیل
runing board U رکاب
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board U میز تنظیم مسافت
pack board U وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board U برای نیم پانسیون
for full board U برای تمام پانسیون
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
sandwich board U آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board U میزاتو
half board U هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board U هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board U آبچکانفرفشوئی
chopping board U تختهسبزیو گوشت
board meeting U جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging U غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board U لب بام
clap-board U [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board U [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board U کمیته حاکمه
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
tote board U تختهحملونقل
skirting board U تختهپارچهای
route board U تختهتعیینمسیر
board game U بازی روی تخته
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board U تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board U تخته رختشویی
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
valley board U اب رو درهای
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board U کف پله
top board U میز نخست شطرنج
to fall over board U ازکشتی پرت شدن
tilting board U صفحه کج شونده
three ply board U تخته سه لا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com