Perdic | personal communications | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 149 (7 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	personal communications U	ارتباطاتشخصی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	communications U	ارتباطات
	communications U	ارتباط و مخابرات
	communications U	خطوط مواصلاتی ارتباطات
	communications processor U	پردازنده مخابراتی
	communications link U	پیوند مخابراتی
	communications controller U	کنترل کننده ارتباطات
	communications channel U	کانال مخابراتی
	agency of communications U	شعبه ارتباطات
	agency of communications U	منبع ارتباط
	road communications U	ارتباطجادهای
	communications processor U	پردازشگرارتباطات
	communications program U	برنامه ارتباطات
	communications protocol U	پروتکل مخابراتی
	electrical communications U	ارتباطات الکترونیکی
	digital communications U	ارتباطات دیجیتالی
	communications terminal U	ترمینالهای ارتباطی
	communications system U	سیستم مخابراتی
	communications software U	نرم افزار مخابراتی
	communications server U	سرویس دهنده مخابراتی
	communications satellite U	ماهوارههای مخابراتی
	communications protocol U	پروتکل ارتباطات
	maritime communications U	ارتباطاتدریایی
	industrial communications U	ارتباطاتصنعتی
	syncheronous communications U	مخابره همزمان
	signal communications U	ارتباط و مخابرات
	satellite communications U	مخابره ماهوارهای
	voice communications U	ارتباطات صوتی
	optical communications U	ارتباطات نوری
	in-flight communications U	ارتباطاتداخلپرواز
	official communications U	مکاتبات اداری
	official communications U	ابلاغیه رسمی
	signal communications U	ارتباطات مخابراتی
	line of communications U	خطوط مواصلات
	communications satellite U	ماهواره ارتباطاتی
	line of communications U	خطوط ارتباطی زمین
	hierarchical communications system U	شاخه ها و زیر دایرکتوری ها
	hierarchical communications system U	پایگاه دادهای که رکوردها بهم مربوطند با یک ساختار مشخص
	communications stallite corporation U	یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
	data communications processor U	پردازنده ارتباطات داده ها
	hierarchical communications system U	با نمایش دایرکتوری اصلی
	data communications equipment U	تجهیزات ارتباطات داده ها
	hierarchical communications system U	روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
	hierarchical communications system U	لیست دایرکتوری فایلهای دیسک
	programmable communications interface U	رابط مخابراتی برنامه پذیر
	hierarchical communications system U	روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
	communications control unit U	واحد کنترل مخابراتی
	low speed communications U	ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
	hierarchical communications system U	شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
	air line of communications U	خطوط مواصلات هوایی
	personal right U	حقوق فردی
	it is personal to himself U	مال شخص اوست
	personal right U	حقوق شخصی
	to become personal U	وارد شخصیات شدن
	personal U	منقول خصوصی
	personal U	وسیلهای
	personal U	ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
	personal U	محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
	personal U	ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
	personal U	حضوری
	personal U	منقول
	personal U	حضوری مربوط به شخص
	personal U	شخصی
	personal U	خصوصی
	personal U	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
	personal U	امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
	It's for my personal use.	برای استفاده شخصی است.
	personal U	شماره تلفن ها
	personal U	مربوط به کسی
	personal U	آدرس ها و یادداشتها
	personal property U	دارایی شخصی منقول
	personal saving U	پس انداز شخصی
	personal salute U	مراسم سلام افراد برجسته
	personal salute U	تیر سلام برای افراد
	personal tempo U	اهنگ فردی
	personal requirment U	حوائج شخصی
	personal requirment U	احتیاجات شخصی
	personal representative U	مدیر ترکه
	personal representative U	امین ترکه
	personal remarks U	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
	personal property U	اموال شخصی
	personal remarks U	انتقادات شخصی
	personal property U	مایملک شخصی
	personal service U	خدمت شخصی
	personal service U	ابلاغ شخصی
	personal effects U	لوازم شخصی
	personal assistant	فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
	personal column	ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
	personal surety U	کفالت
	personal surety U	کفیل
	personal status U	احوال شخصیه
	personal state U	دارایی منقول
	personal staff U	ستاد خصوصی فرمانده
	personal staff U	ستاد شخصی
	personal stereo U	واکمن WalkMan
	personal pace U	اهنگ فردی
	personal ownership U	مالکیت شخصی
	personal error U	خطاهای شخص
	personal pronoun U	ضمیر شخصی
	personal duty U	واجب عینی
	personal duty U	فرض عینی
	personal distribution U	توزیع درامد فردی
	operations personal U	پرسنل عملیات
	personal action U	دعوی منقول
	personal action U	دعوی شخصی
	personal constructs U	سازههای شخصی
	personal interest U	نفع شخصی
	personal computing U	محاسبات شخصی
	personal chattels U	دارایی شخصی منقول
	personal chattels U	دارایی منقول
	personal appearance U	وضع فاهر
	personal error U	خطاهای انفرادی افراد
	personal error U	خطای شخصی
	personal outlays U	هزینههای شخصی
	personal motive U	غرض شخصی
	personal microcomputer U	computer personal
	personal pronouns U	ضمائر شخصی
	personal computer U	کامپیوتر شخصی
	personal computing U	استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
	personal influence U	نفوذ شخصی
	personal income U	درامد سرانه
	personal income U	درامد شخصی
	personal identity U	هویت شخصی
	personal computers U	کامپیوتر شخصی
	personal foul U	خطای بدنی به حریف
	personal exemptions U	معافیتهای شخصی
	personal affairs U	امور شخصی
	personal computer (view from above) U	کامپیوترشخصی
	ibm personal computer U	IBکامپیوتر شخصی
	disposable personal income U	پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
	disposable personal income U	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
	ibm personal computer xt U	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
	ibm personal system/ U	IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
	personal knowledge of the judge U	علم قاضی
	ibm personal computer at U	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
	personal identification number U	شماره شناسایی شخصی
	personal service utility U	عرضه سرانه کار
	personal service utility U	کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
	personal disposable income U	درامد قابل تصرف شخصی
	personal deposit fund U	اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
	personal data sheet U	برگه اطلاعات فردی
	personal information manager U	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
	personal income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
	edward's personal preference schedule U	مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
	blue chip personal computer U	IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
	ibm personal computer system/ U	کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
	personal radio cassette player U	رادیووضبطصوتشخصی
	woodworth personal data sheet U	پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث