Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peripheral equipment
U
تجهیزات جنبی
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
U
برنامه یا تابع واسط
peripheral
U
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral course
U
دوره امادگی نظامی
peripheral
U
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
U
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
peripheral
U
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral
U
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
peripheral
U
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
peripheral
U
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
U
وسیله ورودی
peripheral
U
دستگاه جانبی
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
peripheral
U
مشابه 7489
peripheral
U
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
peripheral
U
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
peripheral
U
1-سخت افزار
peripheral
U
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
U
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود
peripheral
U
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
peripheral
U
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
peripheral
U
نورس پیشرس
peripheral
U
فرام میکند
peripheral
U
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
peripheral
U
جنبی
peripheral
U
پیرامونی
peripheral
U
دورهای وابسته به محیط
peripheral
U
خارجی
peripheral
U
ثانوی
peripheral
U
دوره امادگی
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
peripheral speed
U
سرعت محیطی
peripheral slots
U
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
peripheral resistance
U
مقاومت محیطی
peripheral processor
U
پردازشگر جنبی
peripheral driver
U
محرک جنبی
peripheral community
U
جامعه پیرامونیperipeteia
peripheral unit
U
واحد جنبی
peripheral controller
U
کنترل کننده جانبی
peripheral controller
U
کنترل کننده جنبی
peripheral device
U
دستگاه جنبی
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral joint
U
اتصالجانبی
peripheral nerves
U
اعصاب پیرامونی
peripheral nervous system
U
دستگاهعصبجانبی
peripheral highway
[American E]
U
شاهراه پیرامونی
peripheral control unit
U
واحد کنترل جنبی
peripheral device port
U
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
peripheral road
[British E]
U
شاهراه پیرامونی
equipment
U
تجهیزات
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment
U
خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment
U
تجهیز
equipment
U
اثاثیه
equipment
U
دستگاه
equipment
U
ساز و برگ
equipment
U
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment
U
اثاثه
equipment
U
ساز وبرگ
equipment
U
لوازم
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
extra equipment
U
تجهیزات اضافی
honing equipment
U
تجهیزات سنگ زنی
mechanical equipment
U
تجهیزات مکانیکی
control equipment
U
ابزار نظارت
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
equipment bag
U
ساک دستی بازیگر
equipment bay
U
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility
U
همسازی تجهیزاتی
equipment failure
U
خرابی تجهیزاتی
equipment logbook
U
دفتر تجهیزات
equipment logbook
U
دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment reserve
U
ذخیره تجهیزاتی
extra equipment
U
متعلقات ویژه
garage equipment
U
تجهیزات گاراژ
handling equipment
U
تجهیزات بار
technical equipment
U
تجهیزات فنی
machine equipment
U
تجهیزات ماشین
output equipment
U
تجهیزات خروجی
nitriting equipment
U
تجهیزات ازت دهی
pool equipment
U
وسایل پارک موتوری
test equipment
U
دستگاه ازمایش لامپ
transfer equipment
U
تجهیزات
two way telephone equipment
U
تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
ventilating equipment
U
تجهیزات تهویه
x ray equipment
U
تجهیزات اشعه رونتگن
camping equipment
U
لوازم مخصوصاردو
equipment compartment
U
کوپهتجهیزات
equipment lock
U
قفلتجهیزات
test equipment
U
وسایل ازمایش
telephone equipment
U
تجهیزات تلفن
telephone equipment
U
دستگاه تلفن
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
protective equipment
U
تجهیزات حفافتی
radar equipment
U
تجهیزات رادار
sampling equipment
U
دستگاه نمونه گیر
sonic equipment
U
وسایل اوایی
sonic equipment
U
وسایل اوازی
standby equipment
U
تجهیزات جانشینی
table of equipment
U
جدول ساز و برگ
equipment rack
U
پایهوسایل
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
ancillary equipment
U
equipment peripheral
ancillary equipment
U
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment
U
تجهیزات اضافی
accessory equipment
U
وسایل یدکی
accessory equipment
U
تجهیزات یدکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات جانبی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
ancillary equipment
U
وسیله جانبی
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
ancillary equipment
U
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
U
تجهیزات پیرامونی
check out equipment
U
وسایل بازدید محل
technical equipment compartment
U
قسمتوسایلتخصصی
original equipment manufacturer
U
سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer
U
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
induction melting equipment
U
تجهیزات ذوب القائی
precision measuring equipment
U
تجهیزات سنجش دقیق
producer durable equipment
U
تجهیزات با دوام تولیدی
ground airport equipment
U
تجهیزاتزمینیهواپیما
paint spraying equipment
U
تجهیزات رنگ پاشی
error of measuring equipment
U
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
mobile lubricating equipment
U
تجهیزات روغنکاری متحرک
mold making equipment
U
تجهیزات قالب سازی
airborne intercept equipment
U
وسایل استراق سمع هوابرد
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
image conversion equipment
U
دستگاه مبدل تصویر
mobile equipment pool
U
بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
oil reclamation equipment
U
تجهیزات احیا روغن
heat treating equipment
U
تاسیسات عملیات حرارتی
fired process equipment
U
دستگاه خشک کن شعلهای
digital equipment corporation
U
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
data communications equipment
U
تجهیزات ارتباطات داده ها
crushing and grinding equipment
U
دستگاههای خرد کننده
core blowing equipment
U
تجهیزات دمیدن هسته
emergency brake equipment
U
تجهیزات ترمز اضطراری
t parameter equipment circuit
U
مدار معادل به صورت " T "
concrete vibrating equipment
U
ویبراتور بتن
automobile radio equipment
U
رادیوی اتومبیل
data terminal equipment
U
تجهیزات ترمینال داده
operator
U
تلگرافچی
operator
U
اپراتور
operator
U
کارگردان
operator
U
عامل
operator
U
عملگر
operator
U
مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operator
U
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator
U
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operator
U
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
operator
U
شخصی که با کامپیوتر کار میکند
operator
U
متصدی دستگاه
operator
U
خدمه وسیله
operator
U
متصدی ماشین
operator
U
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operator
U
متصدی
operator
U
عملگر
[ریاضی]
operator
U
کاربر
operator
U
شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
operator
U
گرداننده
operator
U
متصدی
operator
U
اپراتور
operator
U
گرداننده
operator
U
عمگر
operator
U
تلفنچی
operator
U
عمل کننده
operator
U
پخشگر
operator
U
تلفن چی
operator
U
مجری
heating/air conditioning equipment
U
تهویه
high frequency heating equipment
U
تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
aviation life support equipment
U
وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
heating/air conditioning equipment
U
وسائلگرمادهی
high tension bridge equipment
U
دستگاه ازمایش فشار قوی
table of organization and equipment (toe
U
جدول سازمان و تجهیزات
operator on incentive
U
مقاطعه چی
wireless operator
U
اپراتور بی سیم
clock operator
U
تنظیمکنندهوقت
telephone operator
U
تلفن چی
operator console
U
کنسول اپراتور
operator's cab
U
بیلمکانیکیعملیاتی
incentive operator
U
مقاطعه چی
tour operator
U
شرکتیکهاوقاتتعطیلراتنظیممیکند
differential operator
U
عملگر دیفرانسیلی
[ریاضی]
incentive operator
U
مقاطعه کار
winch operator
U
driver winch
operator on incentive
U
مقاطعه کار
unary operator
U
عملگر یگانی
incentive operator
U
پیمانکار
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com