English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pattern making U نمونه سازی
pattern making U مدل سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Don't let making a living prevent you from making a life. U اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
making U ساخت
making U ترکیب
making U مایه کامیابی
making U ساختمان
making up U تاوان
making up U جبران
making a will U وصیت کردن
making U عایدی
making a will U ایصاء
profit-making U درآمدزائیکردن
He is making a habit of it . U بد عادت شده است
die making U حدیده سازی
non-profit-making U غیرانتفاعی
decision making U تصمیم گیری
She is always making excuses. U دائما" عذروبهانه می آورد
to be making [with sb.] [American E] U بوسیدن وعشقبازی کردن [با کسی]
to be making [with sb.] [American E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
policy-making U سیاست گذاری
policy making U سیاست گذاری
love-making U عشقبازی
love making U عشقبازی
book making U شرطبندی
money making U پول بهم زدن پول جمع کنی
epoch-making U بینهایتمهم
dress making U زنانه دوزی
making void U ابطال
mischief making U دوبهم زن
mixture making U ترکیبسازی
money making U پول گرد کن
road making U راه سازی
money making U پول بهم زنی
merry-making U عیش خوش
merry-making U شادمانی
merry-making U خوشی
merry making U عیش خوش
merry making U شادمانی
merry making U خوشی
mischief making U منافق
making haste U تبادر
shoe making U کفشدوزی
saltpetre making U شوره پزی
gas making U تولید گاز
gas making U گازسازی
tool making U ابزارسازی
making good U پرداخت
die and mold making U حدیده و قالب سازی
tile making machine U ماشین خشت زنی
She is always making trouble for her friends. U همیشه برای دوستانش درد سر بوده
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
mold making equipment U تجهیزات قالب سازی
road making material U مصالح راهسازی
road making material U مصالح راه
Making fast progress. U سریع ترقی کردن
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
pattern U شیوه
pattern U نمونه
pattern U نقشه طرح اصابت گلوله ها
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
pattern U الگو
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
pattern U انگاره
pattern U طرح
pattern U نقش
pattern U الگو صفات فردی
pattern U خصوصیات فردی
pattern U خصوصیات
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern U طرح ساختن
pattern U همتا بودن
pattern U تقلیدکردن
pattern U نقشه ساختن
to pattern out U نمونه شدن برای
pattern U سرمشق
pattern U الگوقالب
pattern U ردیف بندی
pattern U الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern U نقشه شکل
pattern U بطور نمونه ساختن
pattern U گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
pattern U نقش ونگار
pattern U انگاره نقش
Herati pattern U طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
diaper pattern U طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
pattern recognition U تشخیص الگو
pattern recognition U الگو شناسی
pattern recognitation U تشخیص الگو
pattern plate U صفحه مدل
pattern offense U موضعگیری در برابر حریف
pattern of development U الگوی توسعه
key pattern U زنجیره یونانی
pattern shop U کارگاه مدل سازی
radiation pattern U الگوی تابش
cane pattern U طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
stimulus pattern U طرح محرک
pattern recognition U الگوشناسی شناسایی الگو
target pattern U شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
test pattern U طرح ازمایشی
punch and pattern U سوراخوحککردن
key pattern U زبانه یونانی
Afshan [all-over pattern] U طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
activation pattern U طرح برانگیختگی
dispersion pattern U شکل پراکندگی
dispersion pattern U مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
disruptive pattern U اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
drilling pattern U طرح مته کاری
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
effective pattern U منطقه اصابت موثر
effective pattern U منطقه اثر موثر
energy pattern U نقشه انرژی
energy pattern U الگوی انرژی
demand pattern U الگوی تقاضا
deflection pattern U مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
deflection pattern U مستطیل انحراف
antenna pattern U انتشار انتن
antenna pattern U طرح انتشارامواج انتن
attack pattern U الگوی تک
attack pattern U ارایش تک
bar pattern U ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
bit pattern U الگوی ذرهای
bit pattern U الگوی بیتی
controlled pattern U بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
crosshatch pattern U طرح شطرنجی
factor pattern U طرح عاملی
fallout pattern U شکل ریزش
movement pattern U الگوی حرکتی
movement pattern U انگاره حرکتی
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
pattern bombing U بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
pattern generator U مولد تعمیر کار
pattern lady U بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
pattern laying U مین گذاری مدل دار
pattern laying U مین گذاری طراحی شده
pattern maker U قالب ساز
pattern maker U طرح ساز
bravo, pattern U شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
fallout pattern U نمونه ریزش اتمی
herringbone pattern U طرح جناغی
weaving pattern lever U اهرم مجموعهموجدار
weft-face pattern U [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
pattern perception test U ازمون ادراک طرحها
fundamental motor pattern U الگوی بنیادی حرکت
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
pattern milling attachment U تجهیزات فرز مدل
spot pattern test U ازمون طرح نقطه ها
admiralty pattern anchor U لنگر میله دار
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
developmental motor pattern U الگوی حرکت تکوینی
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
stitch pattern memory U حافظهبافتودوخت
pattern start key U کلیدشروعبافت
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
fundamental motor pattern U انگاره بنیادی حرکت
battery groung pattern U وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
weaving pattern brush U مجموعهبرسموجدار
operational pattern of marks by night U نقشیازعلائممشخصبرایشب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com