Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
past master
U
استاد پیشین
past master
U
استاد قدیمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
he is a past master in
U
او در استاد یا کهنه کار است
Other Matches
past
U
پیشینه وابسته بزمان گذشته
past
U
بعد از مافوق
past
U
سابقه
past
U
درماورای
past
U
گذشته
past
U
پایان یافته
past
U
گذشته از ماورای
past
U
ماضی
past
U
پیش ماقبل
what by gone or past
U
مافات
What is past is past . what is gone is gone .
U
گذشته ها گذشته
past
U
دور از پیش از
what is the past of go
U
چیست
the past
U
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past reclaim
U
دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
make up for the past
U
جبران مافات کردن
file past
U
رژه رفتن
march past
U
رژه
march past
U
رژه رفتن
past or preterite d.
U
ماضی مطلق
it is 0 minutes past four
U
ده دقیقه از چهار می گذرد
it is minutes past
U
ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
half past two
U
دوونیم
i went past the house
U
از پهلوی ان خانه رد شدم
for some time past
U
درگذشته
past masters
U
استاد پیشین
past masters
U
استاد قدیمی
for some time past
U
مدتی
for some time past
U
تا چندی پیش
past tense
U
زمان گذشته
past participles
U
اسم مفعول
past participle
U
اسم مفعول
past performances
U
سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
the present and the past
U
گذشته و حال
the year past
U
سال گذشته
to sweep past
U
اسان رفتن
to file past
U
رژه رفتن
to march past
U
رژه رفتن
to rank past
U
رژه رفتن
He is past work.
U
دیگر از سن کار کردنش گذشته
to sweep past
U
تندگذاشتن
we cannot undo the past
U
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
During the past few days.
U
طی چند روز گذشته
the present and the past
U
حال و گذشته
the present and the past
U
اکنون و گذشته
past years
U
سالهای گذشته
see in the past makes saw
U
فعل see در گذشته sawمیشود
the past tense
U
زمان ماضی ماضی مطلق
past perfect
U
ماضی بعید
In the course of the past centuries.
U
درطی قرنهای گذشته
the past tense
U
زمان گذشته
past perfect tense
U
ماضی بعید
her prime of life is past
U
عنفوان جوانی وی گذشته است
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
Whistle past the graveyard
<idiom>
U
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
spike past the block
U
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
put (something) past someone (negative)
<idiom>
U
ازکار شخص متعجب شدن
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
In times past . In olden days .
U
درروزگاران قدیم
To review the past in ones minds eye .
U
گذشته را از نظر گذراندن
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
U
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
master's
U
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master of
U
سرپرست گروه شکار روباه
master
U
چیره دست شدن
the master
U
خداوند
to be a master of
U
دارا بودن
the master
U
در
master
U
مخدوم
to be a master of
U
در اختیار خودداشتن
old master
U
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master
U
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master off
U
استاد شمشیربازی
master
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
U
ماهر شدن در چیزی
master
U
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
U
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
U
تسلط یافتن
master
U
اصلی
master
U
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
U
ارباب صاحب
master
U
کاپیتان کشتی
master
U
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
U
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
U
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
U
مدل اصلی
master
U
جامع
master
U
قطعه کار اصلی
master
U
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
U
استاد شطرنج
master
U
ماهر شدن
master
U
رام کردن
master
U
دانشور
master
U
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master
U
پیر
master
U
مدیر مرشد
master
U
کارفرما
master
U
ارباب استاد
master
U
چیره دست
master
U
کسب مهارت کردن
master
U
رئیس
master
U
صاحب
master
U
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
U
ماهرشدن
master
U
تسلط یافتن بر
master
U
خوب یادگرفتن
master
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
U
استادشدن
master slave
U
ارباب و برده
pilot master
U
سر راهنما
master sergeant
U
سرگروهبان
master station
U
پست اصلی مخابرات
master station
U
ایستگاه اصلی
master service
U
انشعاب اصلی
master station
U
شاه ایستگاه
master slice
U
شاه قاچ
master stroke
U
هنر نمایی
master stroke
U
شاهکار
master's certificate
U
گواهینامه فرماندهی
mint master
U
رئیس ضرابخانه
master workman
U
سرکارگر
master workman
U
سر کارگر
master tournament
U
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman
U
استاد کار
master tape
U
شاه نوار
missile master
U
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master stroke
U
استادی
property master
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master
U
رئیس سیرک
sailing master
U
افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
question-master
U
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
They all acknowledge him master .
U
همه او را به استادی قبول دارند
master keys
U
قاعده کلی شاه کلید
master keys
U
کلید چندین قفل
master agreement
U
توافق اولیه
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
master key
U
قاعده کلی شاه کلید
master key
U
کلید چندین قفل
Master of Science
U
فوقلیسانسMSc-
master cord
U
ریسماناصلی
scout master
U
در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master
U
کاپیتان کشتی تجاری
ship's master
U
افسرارشد کشتی
singing master
U
اموزگار سرایش
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
To be a master of ones craft.
U
درفن خود استاد بودن
truck master
U
مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master
U
مسئول واگن
wagon master
U
رئیس قطار
master carpenter
U
سرنجار
whore master
U
جنده باز
Master of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master carpenter
U
سردرودگر
master of ceremonies
U
رئیس تشریفات
master plan
U
نقشه کلیات
head master
U
مدیر اموزشگاه
head master
U
مدیر مدرسه
head master
U
رئیس
master plan
U
نقشه مجموعه
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master
U
متصدی بندر
international master
U
استاد بین المللی شطرنج
iron master
U
اهن ساز
iron master
U
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
master builder
U
معمارباشی
master builder
U
بنای مقاطعه کار
master builder
U
معمار
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
language master
U
زبان اموز
language master
U
اموزگار زبان
harbour master
U
رئیس بندر
harbor master
U
راهنمای بندر
harbor master
U
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
drill master
U
مشق دهنده
dock master
U
راهنمای حوض
master of the court
U
مدیر دفتر دادگاه
chess master
U
استاد شطرنج
cargo master
U
نوعی هواپیمای باری
cargo master
U
هواپیمای کارگوماستر
candidate master
U
نامزد استادی شطرنج
beach master
U
رئیس بارانداز
drop master
U
مدیر پرش
drop master
U
سرپرست پرش
station master
U
رئیس ایستگاه
harbor master
U
رئیس بندر
master plans
U
نقشه کلیات
globe master
U
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master
U
فرانسه
french master
U
اموزگار
master plans
U
نقشه مجموعه
master switch
U
کلید اصلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com