Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
passing game
U
حمله با استفاده از پاس به جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passing
U
در گذشت
passing
U
پاس دادن
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
passing
U
گذرنده
passing
U
زود گذر
passing
U
فانی
passing
U
بالغ بر
passing
U
رد شده
passing away
U
وفات
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
passing parameter
U
پارامتر عبوری
with each passing year
U
با گذشت هر سال
passing parameters
U
پارامترهای عبور پارامترهای گذر
passing place
U
گذاره
passing place
U
محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
passing the ownership
U
مالکیت مافی الذمه
swift passing
U
زودگذر
It was just a passing fancy.
U
یک فکر وخیال زود گذری بود
controlled passing
U
عبور کنترل شده
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
light passing
U
گذر نور
light passing
U
عبور نور
token passing
U
روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
token passing
U
گذراندن نشانه
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
passing bell
U
ناقوس مرگ
passing prohibited
U
عبورممنوع
passing through the eclipse
U
گذرازمیانهخسوف
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
passing through the eclipse
U
کسوف
passing on the oath
U
رد قسم
The untively death ( passing away ) …
U
درگذشت نا بهنگام ...
passing away of oneself in god
U
فناء فی الله
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
Many thanks for the sympathy shown to us
[on the passing of our father]
.
U
خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما
[بخاطر فوت پدرمان]
.
game
U
دست انداختن
game
U
اهل حال
game
U
تفریح کردن
game
U
مسابقههای ورزشی
game
U
هرنوع ورزش بامقررات
the game is up
U
بازی باخت
game
U
شوخی
i was very u. at that game
U
خیلی در ان بازی بد اوردم
game
U
سرحال
game keep
U
شکاربان
the game is up
U
بازی تمام شد
the game is on
U
بازی دایر است
the best game out
U
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game
U
شکار
game
U
چلاق
game keep
U
پاسبان شکار
game keep
U
قرق چی
game
U
جانور شکاری
game
U
سرگرمی شکار
game
U
وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game
U
یک دوربازی
name of the game
<idiom>
U
قسمت اصلی یک موضوع
game
U
اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game
U
بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game
U
معیوب
game
U
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game
U
سرگرمی دوربازی بازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game
U
joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game and game
U
یکدست ویکدست
game and game
U
یک بیک
game
U
مسابقه
game
U
شکار گرفته شده
game
U
کامپیوتر مخصوص
game
U
بازی
to kill game
U
شکارزدن
to die game
U
مردانه جان دادن
to game away one's money
U
درقمارپول ازدست دادن
three knights' game
U
بازی سه اسب
team game
U
بازی گروهی
skin game
U
تقلب درقمار
skin game
U
فریبکاری
small game
U
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game
U
بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game
U
توقف بازی
suspension of the game
U
تعویق و تاخیر بازی
fair game
<idiom>
U
موضوع تهاجم
small game
U
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
skin game
U
قمار از روی تقلب
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball game
U
شرایط وضعیت
board game
U
بازی روی تخته
fair game
U
شکار مجاز
fair game
U
آماج روا
fair game
U
طعمهی حاضر و آماده
fair game
U
دست انداختنی
fair game
U
مسخره کردنی
waiting game
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
game cartridge
U
محلورودیبازی
parlour game
U
بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
Do you know how to play this game ?
U
این بازی رابلد هستید ؟
football game
U
بازی فوتبال
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
ball game
U
هماورد
ball game
U
مسابقه
ball game
U
گوبازی
to make game of
U
دست انداختن
to make game of
U
مسخره کردن ریشخند کردن
to play the game
U
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
to spoil ones game
U
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
two pawns game
U
بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
two person game
U
بازی دو نفره در تئوری بازیها
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
vienna game
U
بازی وینی شطرنج
war game
U
جنگ ازمون
fair game
U
شکار قانونی
war game
U
مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game
U
اجرای بازی جنگ
war game
U
بازی جنگ کردن
war game
U
بازی جنگ
zero sum game
U
بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
a game of chess
U
یک مسابقه شطرنج
short game
U
ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
game bag
U
خرجین شکاری
game ball
U
توپ بازی
game bird
U
یک امتیاز
game bird
U
پرنده موردنظر درشکار
game clock
U
ساعت ورزشگاه
game cock
U
خروس جنگی
game cycle
U
دوره بازی
game cycle
U
دورههای عملیاتی بازی جنگ
game fish
U
ماهی مجاز برای صیادی
game fish
U
ماهی موردنظر
game fowl
U
مرغ شکاری
game fowl
U
خروس جنگی
game fowl
U
نژاد خروس جنگی
game keeper
U
قرق چی
game keeper
U
قرق چی میدان
game law
U
قانون شکار
four knight's game
U
بازی چهار اسب
four handed game
U
بازی چهارنفره
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
power game
U
بازی قدرتی
acrade game
U
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
adventure game
U
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
arcade game
U
بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
baseline game
U
بازی در انتهای زمین تنیس
centre game
U
بازی مرکزی
choose up game
U
بازی غیررسمی
closed game
U
بازی بسته
video game
U
بازی دیدنی
complete game
U
یک بازی کامل از طرف توپزن
computer game
U
بازی کامپیوتری
crampet game
U
بازی شطرنج
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
enter the game
U
وارد بازی شدن
exhibition game
U
بازی نمایشی به نفع خیریه
game management
U
شکارداری
game point
U
امتیاز پایانی
italian game
U
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
laws of the game
U
مقررات مسابقه
game management
U
شکاربانی
long game
U
بازی با لزوم ضربههای طولانی
losing game
U
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
middle game
U
وسط بازی
off hand game
U
بازی غیررسمی
off hand game
U
بازی جنبی
open game
U
بازی باز شطرنج
perfect game
U
یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
perfect game
U
باحداکثر 003 امتیاز
hard game
U
بازی دشوار
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
game plan
U
استراتژی بازی
game playing
U
playing computerizedgame
shell game
U
قمار با گردو
game of chance
U
بازی قمار
game theory
U
نظریه بازیها
game theory
U
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory
U
نظریه بازی
game theory
U
تئوری بازی
ground game
U
روش استفاده از مانور دویدن
shell game
U
گردو بازی
scotch four knights' game
U
بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
semi open game
U
بازی شطرنج نیمه باز
two person zero sum game
U
بازی دو نفره با مجموع صفر
to deal out
[card game]
U
کارت دادن
[ورق بازی]
Shall we play a game of cards?
U
یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
queen's pawn game
U
بازی پیاده وزیر شطرنج
pre game drills
U
تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
big game reel
U
قرقره صید ماهیهای بزرگ
video game machine
U
ماشین بازی تصویری
two person zero sum game
U
در تئوری بازیها
game misconduct penalty
U
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
to play a poor game
U
بدبازی کردن
half giuoco game
U
بازی نیمه جوئوکو شطرنج
this game is proper to spring
U
این بازی مخصوص بهار است
computerized game playing
U
بازیهای کامپیوتری
to fly at a higher game
U
همت برچیزعالی ترگماشتن
He plays a beautiful game of volleyball.
U
مثل ماه والیبال بازی می کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com