English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
NO PARKING U پارک نکنید!
parking U پارک کردن
no parking U توقف ممنوع
NO PARKING U پارکینگ ممنوع
parking U ماندگاه توقفگاه بی سقف
parking U محوطه پارک کردن
parking ticket U جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
parking area U فضایپارکینگ
parking meters U مانش سنج
parking meters U پارکومتر
parking meter U مانش سنج
parking meter U پارکومتر
parking place U جایگاه توقف
parking place U پارکینگ
parking place U توقفگاه
double-parking U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
Is there a parking attendant? U آیا مامور پارکینگ هست؟
double-parking U دوردیفه پارک کردن
parking lot U ماندگاه
parking lot U توقفگاه بی سقف
parking lots U ماندگاه
parking lots U توقفگاه بی سقف
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
Do you have some change for the parking meter? U آیا شما پول خرد برای پارکومتر دارید؟
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
We had a slight contretemps at the parking lot [car park] . U ما یک مشاجره خفیفی در پارکینگ داشتیم.
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U برنامه ریزی کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U طرح کردن
plan U پیش بینی کردن
plan U نقشه کف
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U هامن
plan U پلان
plan U تدبیر
plan U برنامه
plan U طرح
plan U نقشه
plan U تدبیر اندیشه
plan U خیال
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U طرح کشیدن یا ریختن
secondary plan U طرح ثانوی
site plan U نقشه جایگاه
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
strategic plan U نقشه جنگ
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan U برنامه غلتان
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
project plan U طرح پروژه
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan of campaign U طرح پیکار
plan of maneuver U طرح مانور
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets U اهداف برنامه
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
plan view U نمای بالا
plan of action U طرح عملیات
plan view U نقشه کف
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
plan implementation U عملی کردن برنامه
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
game plan U استراتژی بازی
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
plan view U دید از بالا
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
war plan U نقشه جنگی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
centralized plan U پلان مرکزی
master plan U نقشه کلیات
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
fire plan U طرح اتش
fire plan U طرح اتش توپخانه
deck plan U افق پل کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
contingency plan U طرح احتمالی
master plan U نقشه مجموعه
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan U نقشه اشکوب
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
key plan U نقشه راهنما
lesson plan U طرح درس
loading plan U طرح بارگیری خودرو
perspective plan U برنامه بلند مدت
partial plan U برنامه جزئی
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
outline plan U طرح مبنا
ordnance plan U طرح اردنانس
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
part plan U نقشه جزیی
national plan U برنامه ملی
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
general plan U نقشه کلی
frequency plan U طرح فرکانس
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
installation plan U نقشه ی نصب
general plan U نقشه عمومی
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
interim plan U برنامههای موقت
plan implementation U اجرای برنامه
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
air fire plan U طرح اتش هوایی
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
open-plan coach U طرحبازوگن
negative tax plan U طرح مالیات منفی
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
class improvement plan U طرح توسعه ناو
class improvement plan U طرح بهبودناو
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
on the installment plan [American English] U به اقساط
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com