English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paris blue U یکجور نیل فرنگی
paris blue U جوهرابی روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have been to paris U پاریس رادیده ام
Paris U شهر پاریس
Paris U فرزند " پریام "
i have been to paris U پاریس رفته ام
The paris fashions . U مدهای پاریس ( پاریسی )
Both paris and New Yourk . U هم پاریس هم نیویورک
arrived in paris U وارد شدم
arrived in paris U وارد پاریس شدم در پاریس
paris opening U گشایش پاریس شطرنج
we left for paris U عازم پاریس شدیم
soon after he left for paris U چندی
paris doll U مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
paris gambit U گامبی پاریس شطرنج
soon after he left for paris سوی پاریس رهسپار شد.
plaster of Paris U گچ مجسمه سازی
plaster of Paris U گچ زنده
plaster of Paris U گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster of Paris U گچ پاریس
the scene is laid in paris U درپاریس قرارداده شده است
the scene is laid in paris U جای وقوع
Tehran- paris and return ( vice –versa) . U تهران ـ پاریس وبالعکس
go off into the blue U آب شد و به زمین رفت
the blue U اسمان
to look blue U افسرده یابوربنظرامدن
the blue U دریا
go off into the blue U ناپدید شدن
ox blue U ابی سیرمایل به ارغوانی
blue آبی
blue U نیلی
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
out of the blue <idiom> U غیرمتقربه
blue U اسمان نیلگون
out of the blue U غیر منتظره
blue U اسمان
oxford blue U ابی سیر مایل به ارغوانی
teal blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
sky blue U اسمانی
sky blue U نیلگونی
sky blue U رنگ ابی اسمان
intense blue U ابی سیر
slate blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
prussian blue U ابی پروس
prussian blue U رنگدانه ابی رنگ اهن دار
light blue U کبود
methyl blue U ابی متیل
milori blue U ابی میلوری
once in a blue moon U گاه گاهی
navy blue U کبود
king's blue U رنگ ابی متوسط
navy blue U ابی سیر
peacock blue U رنگ ابی مایل بسبز
peacock blue U رنگ ابی طاووسی
powder blue U نیل رخت شویی
powder blue U گردلاجوردفرنگی
steel blue U رنگ ابی فولادی
electric-blue U آبیروشن
blue-black U آبیپررنگ
ice-blue U آبیکمرنگ
I kept saying it tI'll I was blue in the face. U آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
blue in the face <idiom> U آرام گرفتن
once in a blue moon <idiom> U به ندرت
once in the blue moon U خیلی بندرت
a bolt from the blue U از غیب
a bolt from the blue U مثل عجل معلق
blue [joke] <adj.> U زمخت [جوک]
blue tit U پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
blue mussel U صدفدوکفهایآبی
thumb blue U نیل گلولهای یاقالبی
thymol blue U ابی تیمول
to burn blue U شعله یا نور ابی دادن
to by blue muder U فریاد کردن
to by blue muder U دادزدن
blue law U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
true-blue U پیرو متعصب
true-blue U هوادار دو آتشه
blue ball U توپآبی
blue beam U اشعهآبیکلاهکآبی
blue cap U صدفکبود
blue [joke] <adj.> U خشن [جوک]
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue baby U طفلی مبتلا به یرقان ازرق
blue bark U گزارش حرکت
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue bell U گزارش جنایت
blue bell U گزارش بدرفتاری
blue blood U عضو طبقه اشراف
blue blood U نجیب زاده اشراف زاده
blue book U هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book U کتاب ابی
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue brittle U شکستگی ابی
blue brittleness U شکنندگی ابی رنگ
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
blue devil U افسردگی
blue devil U ال
blue devil U دیو
blue anealing U بازپخت ابی رنگ
big blue U ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
blue chip U سهام مرغوب
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip U سهام مرغوب
black and blue U کبود و سیاه
blue water U دریای ازاد
royal blue U رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue jeans U شلوار کار ابی رنگ
blue jeans U شلوارکاوبوی
blue collar U کارگری
blue-collar U کارگری
blue blooded U نجیب زاده
blue-blooded U نجیب زاده
acid blue U ابی اسیدی
alkali blue U ابی قلیا
blue fox U سگ روباه
big blue U نام غیر رسمی IBM
big blue U IB
blue eyed U زاغ
blue eyed U ابی چشم
blue jacket U سرباز نیروی دریائی
blue moon U زمان دراز
cobalt blue U لاجورد
bromthymol blue U ابی برم تیمول
blue print U فون ابی
bright blue U لاجوردی
blue moon U مدت طولانی
blue mud U گل کبود
prussian blue U نیل فرنگی
blue vitriol U کات کبود
blue print U رسم فنی
blue print U زمینه ابی
blue shift U جابجایی به سوی ابی
blue liner U مدافع
blue line U خط دفاعی هاکی
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue forces U نیروهای خودی
indigo blue U ابی ایندیگو
blue forces U نیروهای ابی
blue gun U لوله پرتاب ابی
dark blue U ابی سیر
blue print U تون پلات ابی
blue jay U زاغ کبود
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
dark blue سرمه ای
the greenish hue of blue U حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
She talked tI'll she was blue in the face . U آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
his coat was in blue velvet U مخمل ابی بود
green with a blue tint U سبز مایل به ابی
his coat was in blue velvet U نیمتنه اش
blue yellow blindness U رنگ کوری ابی- زرد
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
red, green, blue U سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
to beat black and blue U کوفته یاکبودکردن
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
blue collar employees U کارگران
red, green, blue U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
blue beam magnet U مغناطیس اشعه ابی
blue or copper vitriol U کات کبود
blue-eyed boy U دراصطلاح"تافتهجدابافته"
blue or copper vitriol U زاج کبود
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
acid alizarian blue black U ابی سیر الیزارین اسیدی
to drink till alls blue U مست شدن
to drink till alls blue U بحدمستی نوشیدن
to drink till alls blue U پاتیل شدن
blue chip personal computer U IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
red green blue monitor U مانیتور قرمز- سبز- ابی
To be between the devil and the deep blue sea. U راه پس وپیش نداشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com