English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parent company U شرکت مادر
parent company U شرکت اصلی
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parent U یکان لاحق
parent U بعنوان والدین عمل کردن
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
parent U یکان اولیه
parent U والدین
parent U اصلی
parent U جد
parent U منشاء
parent U والدین منشاء
parent U پدر یا مادر
parent U پدر
parent folder U پروندهای که حاوی پروندههای دیگر است
single parent U بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
one-parent family U خانوادهایکهدرآنفرزندبافقط یکیازوالدینشزندگیکند
the parent of all evils U سرچشمه همه بدی ها منشاهمه فسادها
god parent U پدریامادرتعمیدی
parent directory U دایرکتوری بالاتر
god parent U نام گذاربچه
parent directory U دایرکتوری بالای یک زیر دایرکتوری
parent chain U زنجیر اصلی
grand parent U جد و جده
parent chain U زنجیر مادر
parent object U صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
parent program U برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
parent ship U کشتی مادر
parent ship U ship mother :syn
parent program U در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
Some parent spoil their children . U برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
aunts related through only one parent U عمات ابی یا امی
parent-teacher association U انجمناولیاومربیان
in company with U باتفاق
in company with U همراه
in company U باجمع
in company U درجمعیت
company U جمعیت
company U کمپانی
to keep company U باهم امیزش کردن
to keep company U باهم بودن
to keep company with U همراه بودن با
company U انجمن
company U شرکت
company U گروه
company U دسته هیئت بازیگران
company U گروهان همراه کسی رفتن
company U مصاحبت کردن با
company U تجارتخانه
company U گروهان
company U همراه
company U شریک
Two is company , three is none . <proverb> U دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company U دسته جمعی
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
associated company U شرکت وابسته
to join company with somebody U به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
What's your insurance company? U شرکت بیمه شما کدام است؟
to part company with any one U رفاقت را با کسی بهم زدن
to request the company of: U حضور کسی را خواستن
ship's company U پرسنل ناو
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
That evening we had company . U آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
He is a new face in the company . U چهره تازه ای درشرکت است
to have a holding in a company U در شرکتی دارائی سهام داشتن
Company town U شهرک کارگران
aircraft company U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
directorate [of a company] U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
private company U شرکت خصوصی
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
He has no influence in this company . U دراین شرکت کاره ای نیست
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
to break company U جدایی کردن
to keep a person company U پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
unlimited company U شرکت با مسئولیت نامحدود
trust company U شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
supply company U شرکت تامین کننده
subsidiary company U شرکت فرعی
proprietary company U شرکت خصوصی
separate company U گروهان مستقل
service company U گروهان خدمات
ship's company U خدمه ناو
shipping company U شرکت حمل و نقل
shipping company U شرکت کشتی رانی
shipping company U شرکت کشتیرانی
software company U شرکت نرم افزاری
stock company U شرکت سهامی
trading company U شرکت تجارتی
acting company U شرکت عامل
company secretary U منشی شرکت
company team U تیم گروهانی
company team U تیم مرکب
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlling company U موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company U holdingcompany
cooperative company U شرکت تعاونی
mutual company U شرکت تعاونی
dissolution of a company U انحلال شرکت
winding up of a company U انحلال شرکت
doctor to the company U پزشک شرکت
electric company U شرکت برق
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal U مهر شرکت
company network U شبکه شرکت
affiliated company U شرکت وابسته
article of a company U اساسنامه شرکت
branch of a company U شعبه شرکت
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
commercial company U شرکت تجاری
company commander U فرمانده گروهان
company funds U اعتبارات گروهانی
company grade U در رده گروهان
company grade U پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law U قوانین شرکت
company law U قوانین مربوط به شرکتها
company network U شبکه همکار
public company U شرکت سهامی عام
company union U اتحادیه شرکت
finance company U شرکت تامین مالی
headquarters company U گروهان ارکان
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
invalidation of company U بطلان شرکت
insurance company U شرکت بیمه
holding company U شرکت مرکزی
incorporated company U شرکت ثبت شده
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت مالک
holding company U شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company U کمپانی مسلط
holding company U شرکت صاحب سهم
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
finance company U شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
headquarters company U گروهان قرارگاه
fire company U شرکت اتش نشانی
growth company U شرکت در حال گسترش
joint-stock company U شرکت سهامی
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
non-resident company [British E] U شرکت غیر ساکن
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
joint stock company U شرکت سهامی
part company with a person U رفاقت را با کسی بهم زدن
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
Iran Carpet Company U شرکت سهامی فرش ایران
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
To lay the foundation of a company. U پایه واساس شرکتی راریختن
producers cooperative company U شرکت تعاونی تولید
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
unlimited liability company U شرکت تضامنی
standard oil company U استاندارد اویل کمپانی
standard oil company U شرکت نفت استاندارد
extend the life of the company U امتداد مدت شرکت
head office of company U مرکز اصلی شرکت
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
computer leasing company U شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
Our company is oprerating in several countries . U شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
a company of good standing U شرکتی با اعتبار
Our company has some pecuniary difficulties . U شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office). U گور بابای شرکت ( اداره )
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company . U دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
public joint stock company U شرکت سهامی عام
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
We dont have qualified personnel in this company. U دراین شرکت آدم حسابی نداریم
private joint stock company U شرکت سهامی خاص
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Saving your presence . present company excepted . U بلانسبت شما !
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com